ره رو

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن . . . . . مگر آنکه شمع رویش به رهم چراغ دارد

ره رو

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن . . . . . مگر آنکه شمع رویش به رهم چراغ دارد

ره رو

اگر انس و جن جز برای عبادت خلق نشده اند و اگر علی علیه السلام که «صراط مستقیم» است، تنها "راه" رسیدن به این هدف متعالی است، پـس کـامـل شدن در این عصـر ، جـز بـا تـمـسک به ولیّ الله الأعظم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) امکانپذیر نیست.
و حـال که از او چـونـان خـورشـیـد پـشت ابـر بـایـد بـهـره بـبـریم ، تـنـها "راه" جاودانه گی ، طی کردن مسـیـر «ولایت» است که نائبانش آنرا روشن کرده اند.

مسأله ی مرجعیت و رهبری:

من از نظر کاری هم در این حوزه بیشتر انجام وظیفه می‌کنم،    می‌توانم با تمام وجود، با اطمینان کامل عرض کنم که حضرت آقا هیچ رغبتی به مسئله‌ مرجعیت و این جور مسائل ندارند. همان جور که در تلویزیون امسال، ایّام سالگرد رحلت امام (رضوان‌الله تعالی علیه)، تلویزیون برنامه‌ خوبی نشان داد.

، من این را می‌توانم بگویم همان جوری که حضرت آقا در مورد رهبری هیچ رغبتی نداشتند، بلکه استنکاف می‌کردند و قبول نمی‌کردند و بر ایشان تحمیل شد، در مرجعیت هم واقعاً این جور است. من هیچ رغبتی و هیچ استقبالی از ناحیه آقا نسبت به قضیه‌ مرجعیت ندیده‌ام.

....

ملااحمدی
۱۲ بهمن ۸۸ ، ۰۱:۳۵

أمیرالمؤمنین علیه السلام در دوران حکومت عدل خویش چنان "زندگی ساده" ای از خود به یادگار گذاشتند که مطالعه کنندگان تاریخ را به شگفت میآورد. او قلّه بود و بشریت در طول تاریخ نهایت تلاش خود را میکند تا شاید بتواند در دامنه به سمت این قله حرکت کند.

نیم نگاهی کوتاه به زندگی شخصی مقام معظم رهبری (دام ظلّه العالی) بعنوان حاکم جامعه ی اسلامی و نائب امام عصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف) شاید بتواند کمی شخصیت ایشان را به "امت اسلامی" بشناساند.

در فرصتهای دیگر سخنان بیشتری در این زمینه و از ابعاد دیگر شخصیت ایشان ارائه میدهیم. إن شاءالله 

مرحوم حجت الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی:

وظیفه خود می‌دانم این مهم را به مردم مسلمان و انقلابی ایران بگویم که من از وضع منزل حضرت آیت‌الله خامنه‌ای مطلع هستم. در خانه مقام معظم رهبری هرگز بیش از یک نوع غذا بر سر سفره نیست. خانواده ایشان روی موکت زندگی می‌کنند. روزی به منزل ایشان رفتم، یک فرش مندرس و پوسیده زیر پاهایم پهن بود که من از زبری و خشنی آن فرش- که ظاهراً جهیزیه همسر ایشان بود- اذیت می‌شدم از آنجا برخاستم و به موکت پناه بردم

.

...

ملااحمدی
۰۹ بهمن ۸۸ ، ۰۰:۵۹

عوان فتنه صفین/ رمضان المبارک سال 40 قمری...

واپسین روزهای عمر شریف خود را میگذراند... دیگر خستگی بر جسم و روح او مستولی شده... از این جسم خسته شده و از یارانِ(!) بی روح و مرده، خسته تر...

آنان که مدّعی یاری امامشان بودند، از بیعتشان پشیبمانند! دیگر ثابت نیستند! کوفیان از همان ابتدا عهدشکنانی بوده اند که تاریخ چو آنان را به خود ندید!...

لب به شِکوِه باز کرده؛ از زحماتی که برای انتظام و هدایت و إکمالشان کشیده میگوید و از قدرندانی آنان و تن ندادنشان به آدمیّت... «شما را به خدا! آیا انتظار دارید جز من شما را ره بری کند؟! »

یادِ یاران قسم خورده میکند که در طریق وفای به عهد خود تا آخرین نفس ایستادند: «آن برادران ما که خونشان در صفّین ریخته شد ضرر نکردند که امروز نیستند تا غصه ها بخورند و شربت جانگداز اندوه را بیاشامند... کجا رفتند آن برادران من که راه مستقیم کمال را پیش گرفتند و رهسپار کوی حق شدند؟»

...

ملااحمدی
۰۶ بهمن ۸۸ ، ۰۰:۰۳

او انکار کرد... و چه مسخره انکار کرد!... او بدیهی ترین امور را انکار کرد!... البته انکار نکرد! بلکه در حقیقت خودش را انکار کرد... عقل خودش را...حقیقت خودش را... و وجود خودش را...! او "حقیقت" را انکار کرد!....

اگر "مهدویت" حقیقت و واقعیت نباشد، دیگر حقیقت چیست؟!!  مگر میتوان منشأ تمام واقعیت های عالَم را انکار کرد؟! خدا را مگر میتوان انکار کرد؟! این سخنان دیگر قدیمی شده. دیگر کمترین سخنی که از از متفکران الهیات - در هر دین و مذهبی- شنیده میشود، انکار سرچشمه ی هستی و علت العلل است...، الله ، GOD ، خدا ... یا هرآنچه میخواهی نامش را بگذار... دیگر دلیل آوردن برای اثبات وجود خدا و و صفات او تاحدودی خنده دار مینماید. دیگر بشریت وجود خدا را "باور" کرده. در این باب هیچ نمیگویم.
ملااحمدی
۲۸ دی ۸۸ ، ۱۵:۳۶

دقیقاً 22 ساال پیش...؛ البته نه دقیقاً...! بلکه 22 سال و 4 روز از آن زمان میگذرد... آن روز که آن نامه ی تاریخی میان آن دو مرد تبادل شد و چهره ای دیگر از شرافت ره بر بزرگ ما – که مطیع محض امام بود – نمایان شد.

آنگاه که آن مرد الهی و نائب امام عصر (عجل الله تعالی فرجع الشریف) و حجت او بر بشریت، نائب بر حق خود را آنگونه وصف کرد: «چونان خورشیدی روشنی میدهد!»  مگر کیست این مرد که چون خورشید – یعنی بزرگترین و جاودان ترین منبع نور در کهکشان راه نیلی- روشنی میدهد و خوب و بد از تشعشعات و برکت وجود وی بهره مندند؟!...

****

زمانیکه ماجرا آغاز شد، هیچکس تصور  نمیکرد تا به اینجا ادامه پیدا کند. و آنگاه که به میانه ی راه رسید، ماجرا از نگاه برخی اصلاً مطلوب نبود... اما وقتی 8034 روز پیش آن نامه نوشته شد، سرگذشت آن جریان بگونه ای دیگر رقم خورد تا تمام کسانی که ممکن بود در آینده ای نه چندان دور سوء استفاده هایی کرده و یا بهانه جویی بکنند، ساکت شوند و حجت بر همه تمام شود.

محتویات این پرونده هم در مورد جایگاه حقوقی "اختیارات ولیّ فقیه و حکومت اسلامی" بسیار مفید است، و هم اینکه در مورد شخصیت حقیقی مقام معظم رهبری (مدّظلّه العالی) بسیار ارزنده است... لذا بازخوانی آن پس از 22 سال و بخصوص در شرائط امروزی هم بسیار راه گشا و ضروری بوده و هم بسیار تسکین دهنده ی قلوباز جریان پیش آمده هیچ نمیگویم و فقط نامه ها و سخنان ردّ و بدل شده را با ترتیب زمانی از ابتدای ماجرا تا انتها می آوریم...

ملااحمدی
۲۷ دی ۸۸ ، ۱۷:۲۲

 " تقابل روحانیت با روحانیت " امری است که دشمن طی پروژه ای دراز مدت، سالهاست پیگیری میکند تا بلکه مهم ترین مؤلّفه ی صحت، بقاء و استمرار حرکت  اسلام ناب  محمدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در کشور و جامعه ی اسلامی ایران متزلزل شده و در سیر گذشت زمان نابود گردد. وآنچه که در این پروژه بسیار مؤثر بوده و بر آن سعی میشود، داخل کردن علماء و مراجع بزرگ به بازیهای سیاسی بوده – که بسیار اختلاف انگیز و تحت تأثیر اختلاف سلیقه ها است - تا  آنکه شأن آن بزرگان را تا حدّ یک شخصیت و لیدر حزبی پایین آورده و با حیله های ژورنالیستی از تأثیر آنها (مراجع و علماء بزرگوار) در افکار عمومی مسلمان و جامعه ی اسلامی بکاهند.

 و این میتواند اولین قدم ها باشد برای تهی کردن فعالیت های سیاسی درون کشور از محتوای اسلامی و در پی آن، آغاز حرکتی مؤثر برای سکولاریزه کردن فضای سیاسی کشور و بالتبع جدا کردن دین از تمام عرصه های استراتژیک و تمدن سازهمچون اقتصاد و فرهنگ و سیاست و...

آنچه گذشت، میتواند نگاهی باشد به اهمیت نقش "روحانیت و مرجعیت" در کشور اسلامی ایران – بخصوص پس از انقلاب 57 – و بلکه آینده ی دین در جهان، و خطر بسیار بزرگ کمرنگ شدن ایفاء نقش این قشر در مناسبات فکری کشور و همچنین خطر عظیم پایین آمدن شأن این قشر تمدن ساز (روحانیت و مرجعیت) در افکار عمومی جامعه ی اسلامی...

بنابراین میتوان اذعان کرد یکی از مهم ترین آفات رابطه ی " حوزه و مرجعیت" با مسائل جاری درون کشور اینست که بحث ها و اختلاف نظرهای علمی میان علماء صاحب فن حوزه، به رسانه های غیرتخصصی همچون سایت های خبری، روزنامه ها و مجلات زرد سرایت کرده و از آن طریق به کوچه و خیابان و میان عامه ی مردم – که با سیر و روش مباحث علمی حوزه آشنایی کافی ندارند – کشیده شود.

اما متأسفانه مشاهده میکنیم  در چندماهه ی اخیر و به بهانه ی حوادث پس از انتخابات کأنه عمداً از طرف برخی جریان های رسانه ای سازماندهی شده، سعی میشود که بگونه ای به این امر خطیر دامن زده شود...  پرونده این داستان آنچنان پرطول و دراز است که بررسی آن در این نوشتار نمیگنجد...

 

ادامه دارد...

ملااحمدی
۱۶ دی ۸۸ ، ۱۶:۴۸

to fall in love

وقتی که عاشق میشی...


 To laugh until it hurts your stomach.

آنقدر بخندی که دلت درد بگیره .

 

 To find mails by the thousands when you return from a
 vacation.
 بعد از اینکه از مسافرت برگشتی ببینی
 هزار تا نامه داری .

.... 
ملااحمدی
۱۲ دی ۸۸ ، ۰۰:۴۳

... این بار هم با شعار «مرگ بر اصل ولایت فقیه»، نابودی بنای انقلاب را آرزو کردند. پا را از کرده های وقیحانه ی پیشین هم فراتر گذارده و کمر به مبارزه با امام حسین علیه السلام بستند!

به دسته های عزاداری حمله کردند، به صفوف نماز جماعت حمله ور شدند و عده ای – از جمله امام جماعت- را مجروح کردند... مرا به یاد نماز ظهرعاشورای سال 61 قمری انداخت که یزیدیان به سمت صفوف نماز جماعت تیراندازی میکردند تا امام را شهید کنند...

گستاخ تر شدند، پرچم های « یاحسین » و «یا اباالفضل» (علیهما السلام) را پاره کردند و  حسینیه را به آتش کشیدند.... اینان همانها هستند که تاچندی پیش شعار میدادند«یاحسین؛ میرحسین»! یادآوری میکند به آتش کشیدن خیمه های آل النبی (صلی الله علیه و آله)  را در عصر عاشورای سال 61...

این روز، روز شادی آنان بود که در آن به سوت و کف زدن پرداختند! بازهم مرا به یاد لشگریان یزید انداختند که پس از شهادت اباعبدالله علیه السلام  به سوت و کف و پایکوبی پرداختند!

پارا فراتر هم گذاشتند و قرآن را هم به آتش کشیدند!!!... و هیچگاه فراموش نمیشود آن روزی که حرمت قرآن ناطق را حفظ نکردند؛ صحرای کربلا، 61/1/10 قمری را میگویم!...

 نعوذ بالله! چه مینویسم؟!!  این بار هم پرده ها دریده شد و همان بی حرمتی ها تکرار شد؟!  این بارهم عده ای از جامعه ای اسلامی به مبارزه با امامشان برخاستند؟!یعنی عاشورائی دیگر تکرار شد؟؟!!

ملااحمدی
۰۸ دی ۸۸ ، ۰۱:۵۹ ۱ نظر

 

تجمع ۳۰ نفره ی اعتراض آمیز در برزیل همزمان با ورود رئیس جمهور ایران به این کشور.

ملااحمدی
۰۴ آذر ۸۸ ، ۱۴:۱۱ ۱ نظر

 جهت دریافت کلیپ صوتی مربوطه اینجا کلیک کنید.

ملااحمدی
۳۰ آبان ۸۸ ، ۱۵:۴۸