ره رو

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن . . . . . مگر آنکه شمع رویش به رهم چراغ دارد

ره رو

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن . . . . . مگر آنکه شمع رویش به رهم چراغ دارد

ره رو

اگر انس و جن جز برای عبادت خلق نشده اند و اگر علی علیه السلام که «صراط مستقیم» است، تنها "راه" رسیدن به این هدف متعالی است، پـس کـامـل شدن در این عصـر ، جـز بـا تـمـسک به ولیّ الله الأعظم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) امکانپذیر نیست.
و حـال که از او چـونـان خـورشـیـد پـشت ابـر بـایـد بـهـره بـبـریم ، تـنـها "راه" جاودانه گی ، طی کردن مسـیـر «ولایت» است که نائبانش آنرا روشن کرده اند.

۳ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فتنه» ثبت شده است

با خودم مرور میکنم...

إِنَّ اللَّهَ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِذَا أَحَبَّ عَبْداً غَتَّهُ بِالْبَلَاءِ غَتّاً

آرام باش مرد! مشقّت و سختی شلّاق تکامل است. با این شلاق مسیر خودت به سمت کمال را پیدا کن! چونان انسانی که در میان امواج بلاء گرفتار است و دست ِ بی دستی ِ خدا مراقب است غرق نشود، آسوده باش و تلاش کن تا به ساحل آرامش برسی...

راستی ساحل آرامش... آه!

تلاش کن و بدان که «إِنَّ اللَّهَ‏ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى إِذَا أَرَادَ بِعَبْدٍ خَیْراً وَکَّلَ بِهِ مَلَکاً فَأَخَذَ بِعَضُدِهِ فَأَدْخَلَهُ فِی هَذَا الْأَمْرِ» که اگر الآن در نقطه ای ایستاده ای که هیچوقت نمیخواستی و تمام تلاشت را هم کرده ای که در این نقطه نباشی و این دنیا هربار به نحوی مانع تو شده است، پس بدان که خدا تو را هُل داده است به این سمت. وقتی عالَم را به هم ریخته ای و باز دنیا با تو اینچنین کرده، اگر خودت نخواسته ای، پس خدای تو خواسته است. خدا بازویت را گرفته و تو را هُل داده است به این نقطه...

و خدای ارحم الراحمین، کسی نیست که برای بنده اش بهترین خوبی ها را نخواسته باشد...

پس آرام باش و به صاحب اختیارت اعتماد کن

 

مرور میکنم...

فَقَدْ مَضَى الْقَلَمُ بِمَا هُوَ کَائِنٌ فَلَوْ جَهَدَ النَّاسُ أَنْ یَنْفَعُوکَ بِأَمْرٍ لَمْ یَکْتُبْهُ اللَّهُ لَکَ لَمْ یَقْدِرُوا عَلَیْهِ وَ لَوْ جَهَدُوا أَنْ یَضُرُّوکَ بِأَمْرٍ لَمْ یَکْتُبْهُ اللَّهُ عَلَیْکَ لَمْ یَقْدِرُوا عَلَیْهِ

خیالت آسوده باشد... نفع و ضرر تو دست خلق خدا نیست! اگر عالَم پُشت به پشت هم بزنند تا تو را از پا در بیاورند و خدا نخواسته باشد، آنها هم نخواهند توانست. خیر و صلاح خودت را به أرحم الراحمین بسپر...

 

مرور میکنم

أحَسِبَ الناسُ أن یُترَکوا أن یَقولوا آمنّا و هم لایُفتَنونَ ؟

خوب حواست را جمع کن؛ سختی ِ دنیا می گذرد. هرچه که باشد و هرچقدر هم سخت باشد، میگذرد. مراقب باش که بخاطر این واقعیت ِ گذران، ایمانت به مسلخ نرود. ادعای ایمان کرده ای؟ پای ادعایت بایست. به تو ظلم شده است؟ از انصاف در گفتار و رفتار و قضاوت خارج نشو؛ اگر خارج شوی، تو هم با ظالمان تفاوت نخواهی داشت. خوب کلاهت را بچسب!

 

مرور میکنم

لَنْ تَکُونُوا مُؤْمِنِینَ حَتَّى تَعُدُّوا الْبَلَاءَ نِعْمَةً

در این بالا و پایین حیرت انگیز دنیا، اگر روز و شب بر تو سخت میگذرد و گاه چون کوهنوردی تنها که مسیر را گم کرده و نمیداند به کدامین سو حرکت میکند بی قرار میشوی، اگر دست خدا را بالاسرت حس نمیکنی، خیال نکن حقیقتاً بی‌چاره ای! این سختی را و این حال خودت را قدر بدان و چشم به قله ای بدوز که اگر استقامت کنی بی‌شک به آن می رسی. پس این شرایط را برای خودت «نعمت» بدان؛ نه نقمت!

 

مرور میکنم

فَإِنِ اسْتَطَعْتَ أَنْ تَعْمَلَ بِالصَّبْرِ مَعَ الْیَقِینِ فَافْعَلْ فَإِنْ لَمْ تَسْتَطِعْ فَاصْبِرْ فَإِنَّ فِی الصَّبْرِ عَلَى مَا تَکْرَهُ خَیْراً کَثِیراً وَ اعْلَمْ أَنَّ النَّصْرَ مَعَ الصَّبْرِ وَ أَنَّ الْفَرَجَ‏ مَعَ الْکَرْبِ وَ أَنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً إِنَّ مَعَ الْعُسْرِ یُسْراً

پس اگر میتوانی صبر ِ همراه یقین –به آنچه مرور کردی- داشته باشی، چنین کن؛ و اگر نمیتوانی، پس باز هم صبر کن؛ چه، که در صبر بر آنچه انسان خوش ندارد، خیر بسیاری نهفته است؛ و بدان که حقیقتاً نصر خدا، همراه صبر است؛ و حقیقتاً فرج ، همراه سختی است؛

و حقیقتاً همراه ِ سختی، آسایش است؛

إنَّ مع العُسر یُسراً

 

مطالب مرتبط:

تاریک و روشن

سختی ، تقدیر ، صبر ، فرج



ملااحمدی
۰۵ فروردين ۹۴ ، ۱۴:۰۰

لایُغَیِّرُ اللهُ ما بقـَوم ٍ حتـّی یُغَیِّرُوا ما بـِأنفـُسِهـِم (1)

شیوه ی مبارزاتی ِ مسلحانه ، شیوه ای بود که آن شهید بزرگوار «سیدمجتبی نواب صفوی» (که رضوان الهی بر او باد) برای حرکت بسمت هدف عالیه ی تشکیل حکومت اسلامی ، به هم راه ِ همراهـانش پیش گرفته بود. اینجا در مقام قضاوت درباره ماهیت این روش نیستیم . ولی آنچه مسلم است، اینست که آن «اعدام های انقلابی» و حرکت ها - که امروزه در أفواه با عنوان حرکات رادیکالی (!) یاد میشود- همان اعدام ها، هریک بگونه ای در تسریع حرکت و پیش روی بسمت پیروزی انقلاب اسلامی نقش بسزائی داشتند.

اما از دیگر سو ، نیک روشن است که این شیوه، شیوه ای نبود که حضرت امام خمینی رضوان الله علیه ، با آن موافق باشند. البته نه از جهت حکم فقهی ِ اعدام انقلابی و نه از جهت اختلاف در مبانی آنگونه که با مجاهدین خلق مخالف میکردند ، بلکه مخالفت در روش بود.....

ملااحمدی
۱۰ دی ۹۰ ، ۰۱:۳۴ ۱ نظر
.... و هنگامیکه در منزل «ثعلبه» خبر شهادت مسلم بن عقیل و هانی بن عروه را به اباعبدالله علیه السلام دادند، حضرت چندین مرتبه جمله «إنّا لله و إنّا إلیه راجعون» را تکرار کرده و فرمودند : «پس از مسلم و هانی ، دیگر زندگی معنا ندارد» (چه بسا کنایه از اینکه وقتی کوفیان اجازه دادند ابن زیاد آن دوبزرگوار را به شهادت برساند ، قطعا کشته شدن ما هم دواز انتظار نیست ) پس رو به همراهان خویش کرده و فرمودند : 

«... قَد خَذَلَـتـنا شیــعـتُـنـا»  حقیقتـاً شیـعـیـانمـان دست از یاری ما برداشتند !!... 

پس هرکس که میخواهد ، میتواند برگردد (که نتیجه ی کار ماهم مانند مسلم و هانی خواهد بود)...


*******

« خذلان » یعنی ترک کردن و یاری نرساندن...! به تعبیر امروزی یعنی آنچه که موجب خوار شدن میشود !!!...

داشتم فکر میکردم ، حدود 1200 سال از آغاز غیبت کبری میگذرد ؛... و بیش از بیست سال از عمر خودم ؛...

به قول سید شهیدان اهل قلم ، قافله ی کربلا وسعتی به اندازه ی تمام تاریخ دارد...

داشتم فکر میکردم در طول این مدت غیبت ، چندبار امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف این جمله را تکرار کرده اند؟!...

و در طول این بیست و اندی سال ، چندین مرتبه من باعث شده ام که امام زمان م این جمله را بر زبان بیاورد؟!!...

خاک بر دهانم چه میگویم؟!...

اما این سنت تاریخ است... تاریخ تکرار میشود...!


*****

«شیعه» یعنی پیرو ؛  یعنی «ره رو» ؛ اگر شیعه ام، دیگر یعنی چه که امام  را  رها کرده ام؟!... و اگر رها کرده ام، شیعه بودن دیگر چه معنا دارد؟!... حقیقت اینست: بی تعارف ، شیعه گری ام ، شیعه گریِ شناسنامه ای است ، پارادوکسیکال!... هزاری هم مناسک عبادی م را به رسم شیعیان بجا آورم... و هزاری هم نامه ی «آقــا بیــا » برای امام زمان م بفرستم...

فرقی نمیکند. من شیعه نیستم!...

ملااحمدی
۰۳ آذر ۹۰ ، ۱۲:۱۷