ره رو

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن . . . . . مگر آنکه شمع رویش به رهم چراغ دارد

ره رو

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن . . . . . مگر آنکه شمع رویش به رهم چراغ دارد

ره رو

اگر انس و جن جز برای عبادت خلق نشده اند و اگر علی علیه السلام که «صراط مستقیم» است، تنها "راه" رسیدن به این هدف متعالی است، پـس کـامـل شدن در این عصـر ، جـز بـا تـمـسک به ولیّ الله الأعظم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) امکانپذیر نیست.
و حـال که از او چـونـان خـورشـیـد پـشت ابـر بـایـد بـهـره بـبـریم ، تـنـها "راه" جاودانه گی ، طی کردن مسـیـر «ولایت» است که نائبانش آنرا روشن کرده اند.

۵ مطلب با موضوع «صفـحـات سـیـاه تـاریـخ» ثبت شده است

امروز  دوشنبه ؛ 11 سال از هجرت رسول خدا به مدینه میگذرد و  28 روز از ماه صفر... دیگر حکومت اسلامی ِ نوپا آنچنان خودش را تثبیت کرده که در حال دفاع برون مرزی است...چندروز پیش ، به امر پیامبر (ص) سپاهی برای مقابله با سپاه روم روانه شده و ایشان تاکید بسیار کرده اند که حتما بجز افرادی که خودشان معین میکنند، همه در این سپاه حضور داشته باشند اسم چندنفر را هم برده اند که حتما در مدینه نمانند و حتما در سپاه حضور داشته باشند. سپاهی به فرماندهی  اُسامةبن زید  19 ساله...! (1) ابوبکر ، عمربن خطاب ، عثمان ، ابوعبیدةبن جراح ، سعدبن ابی وقاص ، سعیدبن زیاد و قتادةبن نعمان از جمله اینان هستند که میبایست حضور میداشتند..(2)همانان که بعدا با شنیدن خبر شدت گرفتن بیماری حضرت به مدینه بازگشته و جریان تاریخ را به انحراف کشیدند!...

رسول خدا صلی الله علیه و آله ، تا چندروز پیش ، در خانه ی امّ سلمه بستری بودند. اما عایشه آمد و درخواست کرد ایشان را به خانه ی وی ببرند... که از شدت بیماری، با کمک أمیرالمؤمنین و فضل بن عباس به آنجا منتقل شدند...(3)  (اینکه چه دلیلی داشت عایشه چنین تقاضایی کند، خود مجالی دیگر میطلبد!)

از صبح امروز تا چندروز دیگر، در شهر رسول خدا ، پشت سرهم وقایع و جریاناتی رخ میدهد که بعنوان لکه های سیاهی در تاریخ بشریت ، جریان تاریخ را به انحراف میکشاند و یکی پس از دیگری ، آنقدر بر دوش ولیّ زمان و حجّت خدا أمیرالمؤمنین علیه السلام سنگینی میکند و کار را بدانجا میرساند که حضرت صدیقه طاهره (سلام الله علیها) فرمودند :
«بر سر من مصائبی آوار شد که اگر بر روز وارد میشدند، روز تبدیل به شب میشد!...» 


1) تاریخ طبری ؛ 3 ؛ 54
2) طبقات إن سعد ؛2 ، 190
3) تاریخ طبری ؛ 3 ؛ 58

مطالب مرتبط :

ملااحمدی
۲۲ دی ۹۱ ، ۱۵:۵۱

زمین و آسمان ها به ستوه آمده بودند!...

عــالــَم آرام و قرار نداشت و اهل آن ناله میکردند!...

زمین میخواست اهلش را نابود کند  و دنیائی از نو بسازد!...

ملائکه ی الهی صدای گریه شان بلند شده بود ،...

به خدای عالـَم شـِکوِه بردند از مصیبت أعظمی که درحال رخ دادن بود!...

ناگاه خداوند با وعده ای  راستین همه را آرام کرد :

حجاب ها را کنار زد ، شخصی را نشانشان داد که در حاله ای از نور ایستاده و نماز میخواند...

فرمود:

با این «قائم» ، انتقام خون حسین علیه السلام را خواهم گرفت...

(امام صادق علیه السلام)

 

متن بالا ترجمه ای آزاد از این حدیث شریف است:

إنَّ الْحُسَیْنَ ع لَمَّا قُتِلَ عَجَّتِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرْضُ وَ مَنْ عَلَیْهِمَا وَ الْمَلَائِکَةُ فَقَالُوا یَا رَبَّنَا ائْذَنْ لَنَا فِی هَلَاکِ الْخَلْقِ حَتَّى نَجُدَّهُمْ عَنْ جَدِیدِ الْأَرْضِ بِمَا اسْتَحَلُّوا حُرْمَتَکَ وَ قَتَلُوا صَفْوَتَکَ فَأَوْحَى اللَّهُ إِلَیْهِمْ یَا مَلَائِکَتِی وَ یَا سَمَاوَاتِی وَ یَا أَرْضِیَ اسْکُنُوا ثُمَّ کَشَفَ حِجَاباً مِنَ الْحُجُبِ فَإِذَا خَلْفَهُ مُحَمَّدٌ ص وَ اثْنَا عَشَرَ وَصِیّاً لَهُ ع وَ أَخَذَ بِیَدِ فُلَانٍ الْقَائِمِ مِنْ بَیْنِهِمْ فَقَالَ یَا مَلَائِکَتِی وَ یَا سَمَاوَاتِی وَ یَا أَرْضِی بِهَذَا أَنْتَصِرُ لِهَذَا قَالَهَا ثَلَاثَ مَرَّاتٍ  (الکافی ، ج 1 ، ص 534 ، ح 19 )


ملااحمدی
۰۵ آذر ۹۱ ، ۱۹:۴۹ ۱ نظر
اُف بر تو ای زمان...

که بر هم نریختی!...

 

 اُف بر تو ای زمین....

که اهلت را نابود نکردی!...

 

اُف بر تو ای دنیا

 که نظاره کردی چه بر سر حسین علیه السلام  و اهلش آوردند ...

 

اُف بر تو ای آسمان ...

که واقعه را دیدی و بر سر زمینیان خراب نشدی!...

 

... و اُف بر من!

که باز هم  عاشورا را درک کردم و همچنان زنده ام...


ملااحمدی
۰۵ آذر ۹۱ ، ۱۹:۴۳

روز به نیمه نرسیده که ناگاه صدای ناله و فغان از خانه ای آشنا بگوش میرسد...

در عرض چند دقیقه شهر به هم میریزد...

دوشنبه است، 28 روز از ماه صفر سال 11 هجری میگذرد ...

دیگر پیر و جوان ، زن  و مرد ، کودک و بزرگسال و ... فرقی نمیکند. کأنّه گرد مصیبت بر این شهر ریخته شده... فقط مانده اجسام صدا به ناله بلند کنند... همه درحال ناله و فغان و ضجّه هستند!...

.....

ملااحمدی
۰۳ بهمن ۹۰ ، ۱۶:۴۶
مروز  دوشنبه ؛ 11 سال از هجرت رسول خدا به مدینه میگذرد و  28 روز از ماه صفر... دیگر حکومت اسلامی ِ نوپا آنچنان خودش را تثبیت کرده که در حال دفاع برون مرزی است...چندروز پیش ، به امر پیامبر (ص) سپاهی برای مقابله با سپاه روم روانه شده و ایشان تاکید بسیار کرده اند که حتما بجز افرادی که خودشان معین میکنند، همه در این سپاه حضور داشته باشند اسم چندنفر را هم برده اند که حتما در مدینه نمانند و حتما در سپاه حضور داشته باشند. سپاهی به فرماندهی  اُسامةبن زید  19 ساله...![1]  ابوبکر ، عمربن خطاب ، عثمان ، ابوعبیدةبن جراح ، سعدبن اب وقاص ، سعیدبن زیاد و قتادةبن نعمان از جمله اینان هستند که میبایست حضور میداشتند...[2] همانان که بعدا با شنیدن خبر شدت گرفتن بیماری حضرت به مدینه بازگشته و جریان تاریخ را به انحراف کشیدند!...

پیامبر ، تا چندروز پیش ، در خانه ی امّ سلمه بستری بودند. اما عایشه آمد و درخواست کرد ایشان را به خانه ی وی ببرند... که از شدت بیماری، با کمک أمیرالمؤمنین و فضل بن عباس به آنجا منتقل شدند... [3]  (اینکه چه دلیلی داشت عایشه چنین تقاضایی کند، خود مجالی دیگر میطلبد!)

از صبح امروز تا چندروز دیگر، در شهر رسول خدا ، پشت سرهم وقایع و جریاناتی رخ میدهد که .....

ملااحمدی
۰۲ بهمن ۹۰ ، ۲۳:۲۰