ره رو

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن . . . . . مگر آنکه شمع رویش به رهم چراغ دارد

ره رو

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن . . . . . مگر آنکه شمع رویش به رهم چراغ دارد

ره رو

اگر انس و جن جز برای عبادت خلق نشده اند و اگر علی علیه السلام که «صراط مستقیم» است، تنها "راه" رسیدن به این هدف متعالی است، پـس کـامـل شدن در این عصـر ، جـز بـا تـمـسک به ولیّ الله الأعظم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) امکانپذیر نیست.
و حـال که از او چـونـان خـورشـیـد پـشت ابـر بـایـد بـهـره بـبـریم ، تـنـها "راه" جاودانه گی ، طی کردن مسـیـر «ولایت» است که نائبانش آنرا روشن کرده اند.

۱۲ مطلب با موضوع «اندیشـه سـیـاسی» ثبت شده است

منتشرشده در شماره چهارم مجلّه خردورزی

در این نوشتار تلاش می‌کنیم ابعاد مختلف مسئله‌ی «امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر» (که در این نوشتار گاه به اختصار با عنوان «فریضتَین» از آن یاد می‌شود) را از منظر آراء الهیاتی و فقهیِ رهبر فرزانه‌ی انقلاب حضرت آیت‌الله خامنه‌ای (مدّظلّه‌العالی) بازخوانی کنیم. نگرش ایشان -علاوه‌بر جایگاه ممتاز ایشان در ساختار سیاسی جمهوری اسلامی ایران- از آن‌جهت برای ما مهمّ است که – به‌مثابه یک «فیلسوفِ حکمت عملی» در موضوعات مختلف اجتماعی و سیاسی بر پایه‌ی اسلام‌شناسی خویش ایده‌پردازی و نظرورزی کرده‌اند و ما برای ترسیم آینده‌ی روشن، به آراء چنین اندیشمندی نیاز داریم.

 

عناوین مطالب:

  • جهان اجتماعیِ معنابخش
  • در زنجیره‌ی تمدّن نوین اسلامی
  • مدیریّت توحیدی جامعه
  • هندسه‌ی تحقّق
  1. حفظ انسجام اجتماعی
  2. محبّت و شفقت
  3. رعایت مراتب
  4. استقامت و تکرار
  5. قانون‌مداری
  6. اولویّتِ سلطه‌ی أشرار
  • آیا «حجاب» در اولویّت است؟
  • تصریحات رهبری
  • «مسئله‌ی حجاب» در گذرِ زمان
  • «حرام سیاسی» در جهتِ سلطه‌ی أشرار

ملااحمدی
۲۳ اسفند ۰۲ ، ۱۸:۱۸

معرّفی کتاب «وجوه سیاسی در اسماء حسنی»

منتشرشده در شماره 26-27 فصلنامه علوم‌انسانی اسلامیِ صدرا

اسماء حُسنای الهی چه ارتباطی به بندگان دارند؟ آیا ویژگی‌های حضرت حق و عبد ارتباطی با هم دارند؟ عارفان و فیلسوفان بزرگ اسلامی به امکانِ بهره‌مندیِ آدمیان از اسماءحسنی تصریح کرده‌اند؛ اما این بهره‌مندی چگونه و در چه ساحتی میسّر است و چگونه ممکن است در سطوح عملیِ حیات بشری مؤثر واقع شده و کارکرد داشته باشد؟ کتاب «وجوه سیاسی اسماء حسنی» در واقع پاسخی به این پرسش‌های کلان در حوزۀ خاصّ اندیشۀ سیاسی است.

اسماء الهی به‌مثابه مبنای کنش سیاسی

یکی از مسائل مهم عرفان نظری، اسماء حسنی است. تمام جهان اعم از تکوین و تشریع، مظهر اسماء حسنای الهی است. دانشمندان بزرگ اسلامی به احصاء و تفسیر این اسماء با نگرش‌های گوناگون کلامی و تفسیری و فلسفی و عرفانی پرداخته‌اند. اما از میان همۀ آن مکتوبات، هیچ‌یک به وجوه سیاسیِ اسماء حسنی نپرداخته اند. درحالی‌که اگر اندیشمندان علوم انسانی به‌طور عام و اندیشمندان علوم‌سیاسی به‌طور خاص با رویکردِ اسماء حسنی موضوعِ تحقیقات خود را پی بگیرند، به نتایج بدیعی دست خواهند یافت.

ملااحمدی
۱۸ تیر ۰۰ ، ۱۳:۳۹

1

آمار فراوانی مدرک داوطلبین انتخابات مجلس شورای اسلامی که منتشر شد، با نگاه یک تحصیل کرده ی حوزه علمیه، آمار کسانیکه با مدرک حوزوی اقدام به ثبت نام کرده بودند توجهم را جلب کرد: «6 درصد»

وظیفۀ مجلس، قانونگذاری است و این یعنی کسانی که به کرسی هایش تکیه میزنند، باید دارای سطح مطلوبی از اطلاعات و قدرت تحلیل برای قانونگذاری باشند. قانونگذاری برای هرآنچه که مربوط به امور جاری و راهبردی کشور است. از آن دسته قوانینی که به امور فنی و مهندسی و تکنولوژیک مربوط میشود که بگذریم، حداقل 50 درصد قوانینی که مجلس شورای اسلامی با آنها سروکار دارد، از سنخ مسائلی هستند که علوم انسانی با آنها سروکار دارند.


2

مسلّماً یکی از ارکان اسلامیت نظام، قوانین کشور است که مسیر حرکت نظام را تعیین میکنند. بنابراین آنچه لحاظ کردنش در وضع قوانین لازم است، اسلامی بودن قانون است. اسلامی بودن دو معنا دارد: یک وقت میگوییم «این قانون در تضاد با آموزه های اسلام نیست.» اما یک وقت میگوییم «این قانون برآمده از منظومه فکری اسلام است.» تفاوت این دو گزاره، خود به اندازه یک مقالۀ پژوهشی سخن دارد. اما در مثال، چیزی است شبیه تفاوت کیفیت آب شُرب لوله‌کشی ِ درون شهری (که پس از کلی تصفیه و اضافه کردن کلر و... بازآوری میشود) با آب ِ زلال ِ برآمده از چشمه ای از دلِ کوه ِ سبلان است. که یکی فقط گذران زندگی است و تأمین نیازهای ضروری و حداقلی زندگی ، و دیگری علاوه بر نیازهای ضروری، هرآنچه از املاح معدنی که لازم است را برای بدن تأمین میکند. پس از گذشت حدود چهاردهه از انقلاب اسلامی، هرآنچه از قوانین در مجلس شورای اسلامی تصویب میشود، غالباً (اگر نگوییم همه) از سنخ آن قوانینی هستند که «در تضادّ با آموزه های اسلام نیستند» یعنی تا امروز معمولاً کار مجلس شورای اسلامی ما ، بیشتر شبیه «أکل میته» بوده است!... درحالیکه آنچه برای جامعه سازی و حرکت به سمت تمدن اسلامی نیاز داریم، قوانینی هستند که «برآمده از منظومه فکری اسلام» باشند.


3

کسی میتواند قوانین برآمده از منظومه فکری اسلام را وضع کند که ابتدا منظومه فکری اسلام را خوب شناخته باشد. و این یعنی شناختی جامع، کامل و همه‌جانبه نسبت به اسلام. و این یعنی تقریباً در حد «اجتهاد» نسبت به دین شناخت پیدا کرده باشد. نتیجۀ منطقی این سخن آنست که ما در شرایط ایده‌آل نیازمند این هستیم که تعداد قابل توجهی «مجتهد» به مجلس راه پیدا کنند.

تا زمانیکه تعداد قابل توجهی از تحصیلکرده های سطح عالی حوزه به مجلس شورای اسلامی راه پیدا نکرده باشند، بستر لازم برای انتقال معضلات، مسأله ها و مشکلات کشور به متن حوزه های علمیه فراهم نمیشود و تا زمانیکه این اتفاق نیفتد، هیچگاه در متن حوزه های علمیه انگیزه لازم برای ورود به حوزه های جدید مطالعاتی پیدا نمیشود.


4

این عدد بسیار کم ِ داوطلبین ورود به مجلس، میتواند نشان از در عمل سکولار بودن ِ تحصیلکرده های حوزه های علمیه باشد، میتواند نشان از دغدغه نداشتن اساتید و بزرگان حوزوی نسبت به مسائل جاری کشور باشد (که باعث میشود نسبت به ترغیب شاگردانشان به ورود در این عرصه ها کوتاهی کنند)، میتواند نشان از این باشد که مشکلات و معضلات جاری قانونی ِ کشور آنگونه که باید به متن حوزه راه پیدا نکرده و اندیشمندان حوزوی را به چالش نکشیده است، میتواند نشان از آن باشد که اعتماد به نفس لازم برای ورود به این عرصه ها در میان حوزویان ایجاد نشده باشد، میتواند نشان از این باشد اساساً نیاز ورود به این عرصه در میان حوزویان مطرح نشده است؛ و میتواند نشان از آن باشد که در بدترین احتمال (و البته کمی واقع‌بینانه) اصلاً ورود به این عرصه برای عموم حوزویان چندان صورت خوب و مطلوبی نداشته باشد و بعضاً از ترس فضای عمومی حاکم، چنین جرأتی پیدا نکنند!... همچنین میتواند محصول مجموعه ای از این دلایل باشد.

 هرچه که باشد، لازم است از طرف عموم دل‌سپردگان به نظام اسلامی و همچنین در سطح کلان از جانب مسؤولان و متنفّذان کشور، این موضوع به طور جدی به عنوان یک «مطالبۀ جدی» برای عموم حوزویان و تصمیم‌سازان و تصمیم‌گیران برنامه های حوزوی مطرح شود.

 

ملااحمدی
۰۸ دی ۹۴ ، ۱۳:۵۹


اینجا مرقد رهبر بزرگی است که در دوران حیات خودش، تا سال ها دیوار حسینیه جمارانش آجر خالی بود و هیچوقت اجازه نداد آنها را گچ کنند. تا اینکه بعدها مزین شد به "گچ-خاک"!
که تمام تزیین حسینیه ی او منحصر بود به پرده ی آبی رنگی که پشت سرش نصب شده بود تا در مقابل دوربین های دنیا نامرتب نباشد!…


اینجا مرقد رهبر بزرگی است که مهمترین تفاوتش با رهبران بزرگ دیگر تاریخ، در این بود که دنیا با تمام رنگ و لعاب و هیبت و شکوهش در نگاه و اندیشه او مثل "کف روی آب" بود؛ بی ارزش و غیرحقیقی…

اینجا مرقد مرد بزرگی است که تمام رهبران تاریخ را به حیرت واداشت تا در مقابل شکوه معنوی شخصیت او گردن به خضوع خم کنند.

اینجا مرقد کسی است که هرکس از هر کیش و آیینی وقتی او را میدید، در نگاه اول محو نور مسیح گونه ی او میشد و از دنیا فارغ میگشت و یاد خدا می افتاد...

اما حالا دیگر بین مرقد او و دیگر رهبران بزرگ دنیا چندان تفاوتی نیست!
اینجا دیگر کسی یاد خدا نمی افتد. هر کسی که وارد میشود، قبل از هرچیزی چشمش بسمت سقف و ستون ها میرود و دقایقی فقط بسمت بالا و اطراف متمرکز است!…
حقیقتا زیبا و باشکوه ساخته شده است. اما شکوهی از جنس شکوه ِ مردان ِ دنیا… چیزیکه "روح الله" با آن هیچ نسبتی نداشت.


پ.ن: به آنانکه از کشورهای دیگر دنیا می آیند تا مرقد رهبر بزرگ تاریخ ایران را ببیند، بگویید که این کاخ هیچ ارتباطی به رهبر کوخ نشین ما ندارد!


ملااحمدی
۱۵ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۴۰

لایُغَیِّرُ اللهُ ما بقـَوم ٍ حتـّی یُغَیِّرُوا ما بـِأنفـُسِهـِم (1)

شیوه ی مبارزاتی ِ مسلحانه ، شیوه ای بود که آن شهید بزرگوار «سیدمجتبی نواب صفوی» (که رضوان الهی بر او باد) برای حرکت بسمت هدف عالیه ی تشکیل حکومت اسلامی ، به هم راه ِ همراهـانش پیش گرفته بود. اینجا در مقام قضاوت درباره ماهیت این روش نیستیم . ولی آنچه مسلم است، اینست که آن «اعدام های انقلابی» و حرکت ها - که امروزه در أفواه با عنوان حرکات رادیکالی (!) یاد میشود- همان اعدام ها، هریک بگونه ای در تسریع حرکت و پیش روی بسمت پیروزی انقلاب اسلامی نقش بسزائی داشتند.

اما از دیگر سو ، نیک روشن است که این شیوه، شیوه ای نبود که حضرت امام خمینی رضوان الله علیه ، با آن موافق باشند. البته نه از جهت حکم فقهی ِ اعدام انقلابی و نه از جهت اختلاف در مبانی آنگونه که با مجاهدین خلق مخالف میکردند ، بلکه مخالفت در روش بود.....

ملااحمدی
۱۰ دی ۹۰ ، ۰۱:۳۴ ۱ نظر

با انقلاب اسلامی 57 به رهبری آن حکیم متألّه، انقلابی نه فقط از بعد سیاسی - که با تغییر دولت حاصل شود-  بلکه زمینه و مقدمات تحولی شگرف در حوزه فرهنگی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و ... در تمام نهادهای فکری و اجرایی این کشور اسلامی ایجاد  شد.

و نکته قابل توجه اینکه منشا تمام ابعاد این حکومت عظیم مردمی بنایی «ا یدئولوژیک» داشت و به تعبیر بهتر این انقلاب انقلابی دینی با تمام ابعاد آن بود که منجر به انفجار نور و پرتو افکنی در اکناف عالم شد.

با کمی دقت می توان ادعا کرد هدف از این قیام لله آنگونه که آن رهبر عظیم الشان ترسیم میفرمود «ایجاد مدینه فاضله ای منطبق با مبانی اسلام ناب (شیعی) در تمام ابعاد آن» بود؛ بگونه ای که از جهات فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و تمام ابعاد بشری در تمام سطوح جامعه نمود پیدا کرده و تشعشعات آن در تمام دنیا ساطع گردد؛ تا بلکه آمادگی ای عمومی در سطح جهانی برای پذیرش انتظار "قائم" حقیقی و انقلاب جهانی اش از جان و دل حاصل شود و نیک مسلم است که تحصیل این هدف عزمی بس راسخ و تلاشی خستگی ناپذیر می طلبد.

اما در این میان کیست که بتواند اهمیت حوزه های علمیه را نادیده بگیرد؟!

اگر این انقلاب اساسا انقلابی ایدئولوژیک است - که هست- و مرجع و منبع اصیل این ایدئولوژی غنی اسلامی حوزه های علمیه هستند، به جرأت می توان ادعا کرد که مهمترین نهاد فکری و علمی - و احیانا اجرائی-  کشور که بقاء این حکومت اسلامی منوط به بقاء و استمرار آن است، همین حوزات دینی میباشند.

....(ادامه دارد)

ملااحمدی
۰۱ ارديبهشت ۸۹ ، ۱۱:۳۵

در آغاز دهه هشتاد میلادی واقعه بسیار شگفت آوری در کره زمین روی داد که غرب را از خواب غفلتی که به آن گرفتار آمده بود خارج کرد. در نقطه ای از کره زمین که یکی از غلامان خانه زاد کاخ سفید حکومت می کرد، ناگهان میلیون ها نفر از مردم از خانه ها بیرون ریختند و فارغ از ملاحظات و معادلات غریزی مربوط به حفظ حیات، سینه در برابر گلوله ها سپر کردند و ارتشی هم که ده ها میلیارد دلار خرج آن شده بود به انفعالی گرفتار آمد که چاقو در برابر دسته خویش دارد: چاقو دسته اش را نمی برد. مردم چه می خواستند؟ عجیب اینجاست. مردم چیزی می خواستند که هرگز با عقل حاکم بر دنیای جدید جور در نمی آمد: حکومت اسلامی. نمونه ای هم که برای این حکومت سراغ داشتند به سیزده قرن پیش باز می گشت. مردم ایران این « پیام » را از کدام رادیو و تلویزیون، فیلم و یا تئاتری گرفته بودند؟ این پرسشی بود که غرب نمی توانست به آن جواب گوید. مهم نیست که غرب این نوع حرکت های اجتماعی را چه می نامد: « بنیادگرایی » ، « ارتجاع » و یا هر چیز دیگر ... مهم این است که این واقعه نشان داد: "حصارهای اطلاعاتی قابل اعتماد نیستند".

ملااحمدی
۱۸ اسفند ۸۸ ، ۲۳:۲۵

دقیقاً 22 ساال پیش...؛ البته نه دقیقاً...! بلکه 22 سال و 4 روز از آن زمان میگذرد... آن روز که آن نامه ی تاریخی میان آن دو مرد تبادل شد و چهره ای دیگر از شرافت ره بر بزرگ ما – که مطیع محض امام بود – نمایان شد.

آنگاه که آن مرد الهی و نائب امام عصر (عجل الله تعالی فرجع الشریف) و حجت او بر بشریت، نائب بر حق خود را آنگونه وصف کرد: «چونان خورشیدی روشنی میدهد!»  مگر کیست این مرد که چون خورشید – یعنی بزرگترین و جاودان ترین منبع نور در کهکشان راه نیلی- روشنی میدهد و خوب و بد از تشعشعات و برکت وجود وی بهره مندند؟!...

****

زمانیکه ماجرا آغاز شد، هیچکس تصور  نمیکرد تا به اینجا ادامه پیدا کند. و آنگاه که به میانه ی راه رسید، ماجرا از نگاه برخی اصلاً مطلوب نبود... اما وقتی 8034 روز پیش آن نامه نوشته شد، سرگذشت آن جریان بگونه ای دیگر رقم خورد تا تمام کسانی که ممکن بود در آینده ای نه چندان دور سوء استفاده هایی کرده و یا بهانه جویی بکنند، ساکت شوند و حجت بر همه تمام شود.

محتویات این پرونده هم در مورد جایگاه حقوقی "اختیارات ولیّ فقیه و حکومت اسلامی" بسیار مفید است، و هم اینکه در مورد شخصیت حقیقی مقام معظم رهبری (مدّظلّه العالی) بسیار ارزنده است... لذا بازخوانی آن پس از 22 سال و بخصوص در شرائط امروزی هم بسیار راه گشا و ضروری بوده و هم بسیار تسکین دهنده ی قلوباز جریان پیش آمده هیچ نمیگویم و فقط نامه ها و سخنان ردّ و بدل شده را با ترتیب زمانی از ابتدای ماجرا تا انتها می آوریم...

ملااحمدی
۲۷ دی ۸۸ ، ۱۷:۲۲

 " تقابل روحانیت با روحانیت " امری است که دشمن طی پروژه ای دراز مدت، سالهاست پیگیری میکند تا بلکه مهم ترین مؤلّفه ی صحت، بقاء و استمرار حرکت  اسلام ناب  محمدی (صلّی الله علیه و آله و سلّم) در کشور و جامعه ی اسلامی ایران متزلزل شده و در سیر گذشت زمان نابود گردد. وآنچه که در این پروژه بسیار مؤثر بوده و بر آن سعی میشود، داخل کردن علماء و مراجع بزرگ به بازیهای سیاسی بوده – که بسیار اختلاف انگیز و تحت تأثیر اختلاف سلیقه ها است - تا  آنکه شأن آن بزرگان را تا حدّ یک شخصیت و لیدر حزبی پایین آورده و با حیله های ژورنالیستی از تأثیر آنها (مراجع و علماء بزرگوار) در افکار عمومی مسلمان و جامعه ی اسلامی بکاهند.

 و این میتواند اولین قدم ها باشد برای تهی کردن فعالیت های سیاسی درون کشور از محتوای اسلامی و در پی آن، آغاز حرکتی مؤثر برای سکولاریزه کردن فضای سیاسی کشور و بالتبع جدا کردن دین از تمام عرصه های استراتژیک و تمدن سازهمچون اقتصاد و فرهنگ و سیاست و...

آنچه گذشت، میتواند نگاهی باشد به اهمیت نقش "روحانیت و مرجعیت" در کشور اسلامی ایران – بخصوص پس از انقلاب 57 – و بلکه آینده ی دین در جهان، و خطر بسیار بزرگ کمرنگ شدن ایفاء نقش این قشر در مناسبات فکری کشور و همچنین خطر عظیم پایین آمدن شأن این قشر تمدن ساز (روحانیت و مرجعیت) در افکار عمومی جامعه ی اسلامی...

بنابراین میتوان اذعان کرد یکی از مهم ترین آفات رابطه ی " حوزه و مرجعیت" با مسائل جاری درون کشور اینست که بحث ها و اختلاف نظرهای علمی میان علماء صاحب فن حوزه، به رسانه های غیرتخصصی همچون سایت های خبری، روزنامه ها و مجلات زرد سرایت کرده و از آن طریق به کوچه و خیابان و میان عامه ی مردم – که با سیر و روش مباحث علمی حوزه آشنایی کافی ندارند – کشیده شود.

اما متأسفانه مشاهده میکنیم  در چندماهه ی اخیر و به بهانه ی حوادث پس از انتخابات کأنه عمداً از طرف برخی جریان های رسانه ای سازماندهی شده، سعی میشود که بگونه ای به این امر خطیر دامن زده شود...  پرونده این داستان آنچنان پرطول و دراز است که بررسی آن در این نوشتار نمیگنجد...

 

ادامه دارد...

ملااحمدی
۱۶ دی ۸۸ ، ۱۶:۴۸

یکی از دوستان بزرگواری که از این وبلاگ دیدن کرد، با ملاحظه ی موضوع غالب مطالب که حول مسائل جاری سیاسی بود، برآشفت!

 وی که از قضا به موسوی رأی داده بود و اتفاقاً از خانواده ی «هنرمندان» هم هست، بخاطر روحیه ی لطیفِ هنرمندی ای که داشت(به قول رهبری) ، حوادث چندماهه ی اخیر برایش بس گران تمام شده بود.

پیغام داده بود «خودت را اذیت نکن، دعوای بیهوده ی ما هیچ مشکلی را حل نمیکند. ما هرچه در این پایین بر سرو کله ی خود بکوبیم، سودش را کسانی دیگر میبرند و پولها و قدرت را آن بالا بین خود تقسیم میکنند.» او از دروغ های بسیار مدعیان صداقت و قانون گریزی های مکرّر مدعیان قانون مداری به ستوه آمده بود، این همه برایش غیر قابل تحمل بود و «سیاست بازی» را با «سیاست مداری» اشتباه گرفته بود. فرمایش کرد: «سیاست پدر و مادر ندارد؛ ممکن است در کمال ناباوری ناگهان ببینی ورق برگشته و همه چیز تغییر کرده و تو، چنته ات خالی شده» . از باب خیرخواهی و در کمال صداقت پیشنهاد کرد:«وقت با ارزش خودت را بیهوده بر سر این مسائل هدر مده و عمرَت را صرف این مسائل بی فایده مکن.»

ملااحمدی
۱۱ آبان ۸۸ ، ۱۵:۱۰