ره رو

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن . . . . . مگر آنکه شمع رویش به رهم چراغ دارد

ره رو

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن . . . . . مگر آنکه شمع رویش به رهم چراغ دارد

ره رو

اگر انس و جن جز برای عبادت خلق نشده اند و اگر علی علیه السلام که «صراط مستقیم» است، تنها "راه" رسیدن به این هدف متعالی است، پـس کـامـل شدن در این عصـر ، جـز بـا تـمـسک به ولیّ الله الأعظم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) امکانپذیر نیست.
و حـال که از او چـونـان خـورشـیـد پـشت ابـر بـایـد بـهـره بـبـریم ، تـنـها "راه" جاودانه گی ، طی کردن مسـیـر «ولایت» است که نائبانش آنرا روشن کرده اند.

۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «دنیا» ثبت شده است

بسم الله الرحمن الرحیم


فرزندم ... سلام


حالا تو دیگر آماده ی آمدن هستی!...


این روزها که برترین روزهای بارش رحمت الهی در میان ایام سال است، من منتظر آمدن ِ تویی هستم که خیلی وقت است دلتنگی ات تبدیل شده است به داغی بر قلبم، که سینه ام را سخت می‌فشرد و آرام و بیصدا
می‌سوزاند...

و امروز، گویا، تو یک «بشر کامل» هستی که کم‌کم باید بار و بُنه ات را جمع کنی و آماده‌ی سفر شوی! سفری که با اشک آغاز میشود؛ و این سختی ِ آغاز، خود نشان از سختی ِ مسیر دارد!

اما نترس عزیزدلم

خدای تو -به مهربانی‌اش و رحمت‌ش- برای تو ، در جان تو ، قدرت تشخیص راه و چاه را عطا کرده است تا در این فرازونشیب ِ سخت ِ دنیا، مسیر ِ صحیح ِ زندگی ات را طی کنی. پس فراموش نکن که این مسیر، چه بخواهی و چه نخواهی، با سختی همراه است که «لَقَد خَلَقنا الإنسانَ فی کَبَد» بنابراین خودت را برای سختی هایی که از آنها ناگزیری فراهم کن. مشقت هایی که چونان شلاق تو را در مسیر «کمال ِ انسانی»ات قرار می‌دهند...

و بدان! که اگر توانستی مسیر ِ سخت زندگی ات را خوب طی کنی، آنگاه است که به آرامش خواهی رسید و از همه ی سختی ها راحت خواهی شد. آرامش و آسودگی ای وصف ناشدنی که تصورش هم انسان را به وَجد می آورد! ناگفته پیداست که این آرامش را جز با اتصال روح‌ به ملکوت نخواهی یافت. و اوج این اتصال هم، زمانی حاصل می‌شود که این سفر -که ان‌شاءالله به زودی آغاز می‌شود- تمام شده باشد و تو، از  زندان ِ جسم رها شده باشی.

بنابراین فرزندم

حال که در این سفر گریزی از سختی نیست، تو نیز سخت بکوش تا آنگونه مسیر را طی بکنی که در مقصد، صیرورت پیدا کرده باشی به یک «انسان کامل»...


فرزند ِ عزیز ِ پدر

نمی‌دانم این چه تقدیری‌ست که پدرت باید در این روزهای حساس، این سطرها را با اشک برایت بنویسد تا فرشته های خدا پیغامش را به تو برسانند...

آه

برایت آرزو می‌کنم کمترین سختی ها و بیشترین آسودگی ها را در زندگی ات تجربه کنی


پاره ی جگرم!

خیلی دوستت دارم؛ خیلی...

منتظرت هستم؛ و می‌مانم...

ملااحمدی
۱۵ تیر ۹۴ ، ۱۶:۲۲


اینجا مرقد رهبر بزرگی است که در دوران حیات خودش، تا سال ها دیوار حسینیه جمارانش آجر خالی بود و هیچوقت اجازه نداد آنها را گچ کنند. تا اینکه بعدها مزین شد به "گچ-خاک"!
که تمام تزیین حسینیه ی او منحصر بود به پرده ی آبی رنگی که پشت سرش نصب شده بود تا در مقابل دوربین های دنیا نامرتب نباشد!…


اینجا مرقد رهبر بزرگی است که مهمترین تفاوتش با رهبران بزرگ دیگر تاریخ، در این بود که دنیا با تمام رنگ و لعاب و هیبت و شکوهش در نگاه و اندیشه او مثل "کف روی آب" بود؛ بی ارزش و غیرحقیقی…

اینجا مرقد مرد بزرگی است که تمام رهبران تاریخ را به حیرت واداشت تا در مقابل شکوه معنوی شخصیت او گردن به خضوع خم کنند.

اینجا مرقد کسی است که هرکس از هر کیش و آیینی وقتی او را میدید، در نگاه اول محو نور مسیح گونه ی او میشد و از دنیا فارغ میگشت و یاد خدا می افتاد...

اما حالا دیگر بین مرقد او و دیگر رهبران بزرگ دنیا چندان تفاوتی نیست!
اینجا دیگر کسی یاد خدا نمی افتد. هر کسی که وارد میشود، قبل از هرچیزی چشمش بسمت سقف و ستون ها میرود و دقایقی فقط بسمت بالا و اطراف متمرکز است!…
حقیقتا زیبا و باشکوه ساخته شده است. اما شکوهی از جنس شکوه ِ مردان ِ دنیا… چیزیکه "روح الله" با آن هیچ نسبتی نداشت.


پ.ن: به آنانکه از کشورهای دیگر دنیا می آیند تا مرقد رهبر بزرگ تاریخ ایران را ببیند، بگویید که این کاخ هیچ ارتباطی به رهبر کوخ نشین ما ندارد!


ملااحمدی
۱۵ خرداد ۹۴ ، ۱۵:۴۰