ره رو

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن . . . . . مگر آنکه شمع رویش به رهم چراغ دارد

ره رو

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن . . . . . مگر آنکه شمع رویش به رهم چراغ دارد

ره رو

اگر انس و جن جز برای عبادت خلق نشده اند و اگر علی علیه السلام که «صراط مستقیم» است، تنها "راه" رسیدن به این هدف متعالی است، پـس کـامـل شدن در این عصـر ، جـز بـا تـمـسک به ولیّ الله الأعظم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) امکانپذیر نیست.
و حـال که از او چـونـان خـورشـیـد پـشت ابـر بـایـد بـهـره بـبـریم ، تـنـها "راه" جاودانه گی ، طی کردن مسـیـر «ولایت» است که نائبانش آنرا روشن کرده اند.

هدف والای جومونگ

۲۱ شهریور ۸۸ ۰۹ ۳۸

بسم الله الرحمن الرحیم

 .....بالأخره سریال نسبتاً طولانی «افسانۀ جومونگ» با رسیدن آن «هدف والا»ئی که داشت، تمام شد. گذشته از تمام اشکالات اساسی که به این سریال موفق (از نظر جذب مخاطب) وارد شده- که چه بسا بعضاً هم وارد باشد - و گذشته از تمام حواشی آن، سرجمع میتوان گفت فیلم «نسبتا» خوبی بود؛ البته بهتر است بگوییم «نسبتاً بد نبود».

 شاید بتوان گفت این سریال یک دوره ی چکیده آموزش «بازی در زمین سیاست» است. قسمتهای مختلف آن، مملو از نکات سیاسی بود که پرداختن به آنها، خود مجالی دیگر میطلبد. (آنقدر مهم نیست که به آن بپردازیم) که اتفاقاً –خوشبختانه یا بدبختانه- بسیاری از آن مسائل مطرح شده در فیلم، با حوادث سیاسی روز کشور ما مقارن شده بود که این خود توجه به این سریال را بیشتر میکرد.

  نکته دیگر، منش و روش فیلمنامه ، کیفیت پرداختن به مسائل جانبی و دریک کلمه طرز نگاه و یا همان «جهان بینی» سریال بود. از یک بعد مثبت و از یک نظر منفی:

چهره ی مثبت: نظریه ی «تمایز بنیادین فرهنگی و فکری میان شرق و غرب» که برخی صاحبنظران محقق مطرح کرده اند، گرچه از نگاه عده ای قابل پذیرش نباشد، اما امریست که به تصور بنده در این سریال تا حدودی به تصویر کشیده شده. و آن اینکه قائلان به این دیدگاه معتقدند که همیشه ی تاریخ میان شرق عالَم با جهان غرب از نظر مبانی نظری و فرهنگی تفاوتهای اساسی وجود داشته و ایندو هیچگاه باهم تلاقی نکرده اند. (رک مثلث مقدس؛ اسماعیل شفیعی سروستانی ؛ نشر هلال) که مسلماً سطح فکری و فرهنگی شرق بسیار بالاتر است.

سیری در تعدادی از فیلمهای غربی (هالیوودی) و مقایسه ی آنها با یک نمونه فیلم نسبتاً اصیل شرقی، یعنی همین «افسانۀ جومونگ»، کمی این ایده را تقویت میکند.

 واما نقطه ی ضعف جهان بینی این سریال؛ که اتفاقاً چه بسا مهم ترین و اساسی ترین ضعف این فیلم است، همان «هدف والا»ی جومونگ بود که از ابتدا تا انتهای فیلم بارها آنرا تکرار کرد. و چه زیبا و دقیق به آن پرداخت! آن آرمان نهایی و هدف والا که کراراً به آن اشاره میشد، « نابودکردن امپراطوریِ هان، بازپس گرفتن چوسان قدیم، تشکیل امپراطوری عظیم گوگوریو ودر نهایت، استمرار آن برای هزارسال حکومت » بود. تا به اینجا نویسندگان و متفکران پشت پرده ی این فیلم بخوبی پیش آمده بودند. این «هدف والا»(!) آنقدر پتانسیل داشت که داستان را تا 82 قسمت ادامه دهند و مخاطبان را هم به پای سریال بنشانند.

شخصیت اول فیلم، یعنی جومونگ بخاطر داشتتن چنین«هدف والا»(!)ئی، تبدیل شد به یک "قهرمان" و بلکه یک «افسانه» و چنان محبوبیتی بدست آورد که حتی به شخصیت حقیقی « سونگ ایل گوک» هم سرایت کرد.

ضمن اینکه خود هدف هم واقعاً والاست . همان چیزیکه ما به آن میگوییم: «وطن دوستی ، وطن پرستی، یاری رساندن به مظلوم و... » ؛ کاملاً «انسانی» و بشردوستانه.

اما اول داستان، آخر داستان آغاز میگردد!! مسأله ی اصلی آنگاه پیش میآید که در قسمت آخر، جومونگ به آن «هدف والا»(!)یش میرسد. خب؟!!!.... ادامه ی داستان چه میشود؟! او که به آرمان و منتها هدفش رسید؛ دیگر چه؟! این همه سختی را تحمل کرد که به این هدف برسد؛و اصلاً همین هدف بود که به زندگی اش معنا میداد.  و بهمین علت هم بود که حاضر بود تاآخرین قطره ی خون در راه این هدف مبارزه کند؛ اما حال که به هدفش رسیده، دیگر برای چه زندگی میکند. فرض میکنیم که  نهایتاً این امپراطری تا هزار سال هم استمرار داشت؛ اصلاً پنج هزا سال؛یا بیشتر...! آخرش که چه؟!

راستی آنگاه که انسانها به هدف زندگیشان میرسند، دیگر به کدامین بهانه زندگی میکنند؟ آیا جزاین است که بعلت نداشتن «هدف متعالی» تا آخرین نفس، آن به آن درحال زجر کشیدن هستند؟! و آیا اصلاً « زنده گی » میکنند؟!

 و نکته ی اصلی اینجاست که آنچه جومونگ کراراً از آن بعنوان «هدف والا» یاد میکرد، در حقیقت اصلاً هدف نیست! بلکه اگر با نگاهی کمی عمیقانه بنگریم، و جهان بینی ای کامل تر و عمیق تر داشته باشیم، تنها یک وسیله است در میانه ی  راه برای رسید به هدفی «متعالی». هدفی که دست یافتنی باشد، اما تمام شدنی نباشد!

 البته نویسندگان این فیلم تقصیری ندارند؛ بلکه تقصیر در طرزفکریست که اندیشمندانشان به آنها ارائه داده اند، و این ضعف هم ناشی از داشتن جهان بینی «غیرالهی» است.

اما در این طرف مقصر کیست؟ ما که در این مرز وبوم مقدس، نه مشکل جهان بینی داریم؛ و نه اینگونه است که با گذراندن انقلاب اسلامی و بلکه هشت سال دفاع مقدس، کمبود سوژه برای «شناساندن» یک قهرمان – نه افسانه- داشته باشیم؛ پس چرا میبایست پربیننده ترین فیلم تلوزیون ما، یک فیلم غیر ایرانی باشد؟ باید تأسّف خورد. البته تأسّف خوردن و بدنبال مقصرگشتن، کار ما نیست .

اما واقعاً وظیفه ی ما نسل سومی ها چیست؟

۸۸/۰۶/۲۱
ملااحمدی

نظرات  (۲)

۲۴ شهریور ۸۸ ، ۰۱:۳۹ lمحمد ملااحمدی
سلام
متن بسیار زیبا و پر محتوایی نوشتی . من با نظر تو موافقم، اما باید این را هم در نظر بگیری که لازمه رسیدن به هدف متعالی ، رسیدن به هدف والا است. چرا که در پرتو نجات مظلوم از دست ظالم و آزادی انسانها است که استعدادها شکوفا شده و موانع رسیدن به هدف متعالی از بین می رود. مشابه انقلاب اسلامی خودمان. در زمان انقلاب مبارزان ما نمی گفتند که خب حالا که انقلاب کردیم بعدش چی. البته بخاطر اعتقادات آنگلوساکسونی که دارند از اینجا به بعد را متوجه نمی شوند اما تا اینجای کار هم برای ما می تواند مفید باشد.
سلام
خسته نباشی من جومونگ رو کامل ندیدم اما تو همون جسته گریخته دیدنش فهمیدم هدف والای جومونگ در تشکیل این امپراطوری عظیم این بود که مردم کشورش رو از ظلمی که بر سر آنها بود نجات بده و این واقعا هدف والائیه مشکل اونها اینه که خب مردم وقتی از ظلم راحت شدند بعدش چی؟ آیا راحت زندگی کردن در دنیائی که آخرتی در پس آن نیست می ارزه که بخشی از همون دنیا را در سختی وجنگ بگذرانیم تا بعدش البته اگه زنده موندیم یه ذره راحتتر زندگی کنیم؟