طبیعت یا عقلانیت
خیلی رفتارها یا ویژگی های رفتاری و شخصیتی ِ ما آدم ها ممکن است طبیعی باشد. اما این بدان معنا نیست که هرچه طبیعی باشد، الزاماً صحیح و موجّه هم هست!
مثلاً ممکن است من عصبانی شوم و خب طبیعی هم هست که در حین این عصبانیت، یک رفتار خارج از چارچوب شرع و اخلاق از من سر بزند. اما این عصبانیت، توجیه خوبی برای رفتار غیراخلاقی و غیرشرعی من نخواهد بود. یا مثلاً ممکن است انسانی گرسنه شود و فشار گرسنگی او را وادار کند به دزدیدن برای رفع گرسنگی. ممکن است این رفتار طبیعی باشد؛ اما قطعاً بمعنای صحیح بودن و موجّه بودنش نیست. یا در بدترین حالت ها ممکن است شخصی تحت تأثیر عقده های روانی و اجتماعی و تربیتی ایکه در زندگی برایش ایجاد شده، عامل یک قتل یا خشونت جنسی یا... باشد. این شخص را اگر به دست یک روانکاو بدهند، به تحلیل شخصیت وی پرداخته و آن ریشه ها را رمزگشایی میکند. اما وجود چنین ریشه هایی در شخصیت او، باعث نمیشود که وی را متهم اصلی ندانیم و مجازاتش نکنیم و حتی بالاتر، باعث نمیشود که از نظر اخلاقی این شخص را مذموم و رفتارش را قابل سرزنش ندانیم.
این امر ریشه در یک حقیقت دارد: اختیار ِ انسان
واقعیت اینست که انسان موجودی است مجبور به مختار بودن! موجودی است که دارای قوای «شهوت و غضب» از یک سو و «عقل» از سوی دیگر است. در داشتن ِ این قوا هیچ اختیاری ندارد؛ چه بخواهد و چه نخواهد، اینها را دارد. در مملکت وجود او، لاجرم یکی از این دو طرف حکومت میکنند؛ اما اینکه در هریک از رفتارهای روزانه کدامیک از این قوه ها دستوردهنده ی نهایی باشند، کاملاً بر عهده ی انتخاب و اختیار ِ خود شخص است. این خود اوست که انتخاب میکند که شهوت و غضبش تحت سلطه ی عقلش باشند یا اینکه عقل تحت سلطه ی شهوت و غضب او باشد. شهوت و غضب قوای حیوانی ِ انسان اند که در «طبیعت» او ریشه دارند و «عقل» قوه ایست که ریشه در روح انسانی وی دارد.
این دوراهی ِ «طبیعت یا عقلانیت» دوراهی ایست که ما آدم ها همه روزه و در همه حال درگیرش هستیم؛ در برخی موقعیت ها این مسیر را انتخاب میکنیم و گاهی هم آن یکی را... پیوسته درون ما یک «سنجش» صورت میگیرد و در نتیجه ی بررسی ِ سود و زیان های انتخاب هر طرف، مسیر ِ پیش رو را انتخاب میکنیم. واقعیت دیگر اینست که برای ما آدم معمولی هایی که بیشتر به «طبیعت» دل بسته ایم، انتخاب ِ شهوت و غضب بسیار لذیذتر و آسان تر است. لذا چه بسا در بسیاری اوقات که ممکن است انتخاب مسیرِ طبیعت کمی هزینه داشته باشد، برایش فلسفه بافی میکنیم و سعی میکنیم عقل خود را با طبیعت مان موافق کنیم تا بتوانیم با طیب خاطر آن را انجام دهیم و برای وجدان خود و دیگران پاسخ قانع کننده ای داشته باشیم. در چنین موقعیت هایی، مرز میان طبیعت و عقلانیت، از مو باریکتر است.
یا اللهُ یا رحمانُ یا رحیم ... یا مُقَلِّبَ القلوبِ .... ثَبِّت قَلبی علی دینک
مطالب مرتبط: