ره رو

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن . . . . . مگر آنکه شمع رویش به رهم چراغ دارد

ره رو

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن . . . . . مگر آنکه شمع رویش به رهم چراغ دارد

ره رو

اگر انس و جن جز برای عبادت خلق نشده اند و اگر علی علیه السلام که «صراط مستقیم» است، تنها "راه" رسیدن به این هدف متعالی است، پـس کـامـل شدن در این عصـر ، جـز بـا تـمـسک به ولیّ الله الأعظم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) امکانپذیر نیست.
و حـال که از او چـونـان خـورشـیـد پـشت ابـر بـایـد بـهـره بـبـریم ، تـنـها "راه" جاودانه گی ، طی کردن مسـیـر «ولایت» است که نائبانش آنرا روشن کرده اند.

شبیه مرگ

۲۹ خرداد ۹۴ ۱۲ ۴۸

انسانی که می میرد، ابتدا نمی خواهد باور کند که مرده است. اما هرچه که پیش می رود، بیشتر باور می کند و بیشتر این واقعیت را می پذیرد. بعضی از  واقعیات زندگی مثل مرگ اند! آنقدر تلخ و غیرقابل هضم اند که آدم ابتدا نمی خواهد آنها را بپذیرد. سعی می کند راه های مختلف را امتحان کند تا به خودش و دیگران بباوراند که اینگونه نیست. اما خواسته یا ناخواسته، سیر طبیعی -نه الزاماً منطقی- به گونه ای پیش می رود که این واقعیت ِ تلخ را به انسان می باوراند و او نیز چاره ای ندارد جز اینکه خودش را با این واقعیت وفق دهد  و به آن راضی شود تا بتواند زندگی را ادامه دهد و از پا نیفتد!


گویا از یک زمانی به بعد، ناگهان در زندگی اتفاقی شبیه مرگ می افتد! باور ِ من ِ انسان هم، هیچ تأثیری در واقعیت ِ این اتفاق ندارد. اما آنچه گذشت زمان در آن مؤثر است، باور من است که تغییر می کند. یعنی در واقع این اتفاق، همان موقع افتاده است. اما من مدت ها بعد کم کم هضمش کرده ام.

یک روز خاص، یک ساعت خاص، یک اتفاق خاص ... دقیقا شبیه مرگ

۹۴/۰۳/۲۹
ملااحمدی

سختی

صبر