ره رو

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن . . . . . مگر آنکه شمع رویش به رهم چراغ دارد

ره رو

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن . . . . . مگر آنکه شمع رویش به رهم چراغ دارد

ره رو

اگر انس و جن جز برای عبادت خلق نشده اند و اگر علی علیه السلام که «صراط مستقیم» است، تنها "راه" رسیدن به این هدف متعالی است، پـس کـامـل شدن در این عصـر ، جـز بـا تـمـسک به ولیّ الله الأعظم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) امکانپذیر نیست.
و حـال که از او چـونـان خـورشـیـد پـشت ابـر بـایـد بـهـره بـبـریم ، تـنـها "راه" جاودانه گی ، طی کردن مسـیـر «ولایت» است که نائبانش آنرا روشن کرده اند.

آخرین لیلة القدر ِ سال گذشته ، وقتی میان گریه های سوزناکش گفت :

 « امشب مرجعیت به کنار ، فقاهت به کنار ، اخلاق به کنار ، عرفان به کنار ، منبر به کنار ؛ امشب همه ی عناوین به کنار ، فقط میخواهم نوحه بخوانم و سینه بزنیم .... »

و با نفس حقی که داشت، آن نوحه ی قدیمی را خواند و سوزی به دل تشنگان وصل گذاشت و سینه زنان اشک ریختند ،

وقتی میگفت 

« پنجاه سال پیش روضه ای شنیدم ، آتش زد به قلبم ، هنوز دارم میسوزم ، امشب بعد از هشتاد سال عمر ، میخواهم همه ی دارایی ام را به کنار بگذارم ، آن نوحه را بخوانم و با هم سینه بزنیم.... » 

و نوحه را خواند و کاری کرد که انگار زمین و دیوارهای مسجد جامع هم به ناله افتاده بودند!...

همان زمان همه فهمیده بودند که این شب قدر ، با همه ی لیلة القدرهای گذشته بسیار فرق دارد ...

معلوم بود که دیگر به اوج رسیده است...

 دانستیم که دیگر آن روح بزرگ ، در این کالبد کوچک نمی گنجد ...

اما کمتر کسی میتوانست حدس بزند که این شب قدر ، قرار است آخرین لیلة القدر او باشد...

و انگار که این را از قبل به او گفته باشند ، یا خودش خواسته باشد!...

و حالا ، با فقدانش ، همه ی ما آواره شده ایم

 بی چاره

و سراسر حسرت ...

که برای کسی که لیلة القدر هایش را با او همراه شده باشد ، سخت است ...

۹۲/۰۵/۰۵