ره رو

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن . . . . . مگر آنکه شمع رویش به رهم چراغ دارد

ره رو

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن . . . . . مگر آنکه شمع رویش به رهم چراغ دارد

ره رو

اگر انس و جن جز برای عبادت خلق نشده اند و اگر علی علیه السلام که «صراط مستقیم» است، تنها "راه" رسیدن به این هدف متعالی است، پـس کـامـل شدن در این عصـر ، جـز بـا تـمـسک به ولیّ الله الأعظم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) امکانپذیر نیست.
و حـال که از او چـونـان خـورشـیـد پـشت ابـر بـایـد بـهـره بـبـریم ، تـنـها "راه" جاودانه گی ، طی کردن مسـیـر «ولایت» است که نائبانش آنرا روشن کرده اند.

زندگی خصوصی ِ منوّرالفکری!

۱۶ فروردين ۹۱ ۱۱ ۱۸
/**/

-        به نظر من اسلام باید خودش رو با زمانه تطبیق بده...

این یکی از دیالوگ های آقای کیانی، شخصیت اصلی فیلم سینمائی «زندگی خصوصی» بود. وقتی خانمی که با وی آشنا شده، او را بخاطر «مذهبیِ سفت و سخت» بودن و تعارض رفتاری وی مورد سؤال قرار داد و آقای کیانی هم در پاسخ چنین جمله ای را به کار برد.

سابقه ی اصطلاح و طرز فکر منورالفکری را میتوان در سالهای منتهی به مشروطه جست. کسانیکه در آن زمان با تفکر شهودگرا و وحی گرا مخالف بودند؛ اما با ادبیات دینی به بیان سخنان خویش میپرداختند. جریانی اومانیزم که اسلام را برای غربی شدن ِ (معادل لیبرال ، سکولار و بی دین شدن) ایران مانع میدیدند و لذا وقتی جامعه ی اسلامی ایران را دین مدار دیدند، تمام سعی شان را صرف این کردند که سخنان لیبرالانه و مقتضی تساهل و تسامح را با ادبیات زیبای دینی و در قالب سخن نو بیان کنند تا بتوانند این مانع را از میان بردارند!

فیلم سینمائی «زندگی خصوصی» در کنار تمام نقائص و مشکلاتی که داشت، بخوبی توانست طرز فکر و سیر تحول یک روشنفکرِ حزب الهی را به تصویر بکشد. البته مسلماً عقد موقت و متعه، هیچ ربطی به این مسأله ندارد. بلکه مقصود نویسنده در این مقام، دیدگاه های نظری ایست که چنین شخصی با گذشت زمان تحت تأثیر عواملی دچار آنها میشود.

یکی از ویژگی های مهم این طرزفکر (منورالفکری ِ حزب الهی)  اینست که همیشه «زمان حال» را یک ملاک برای دینداری میداند! درحالیکه دوست دارد دین داشته باشد (که انگیزه ی این دینداری هرچیزی میتواند باشد!...) درهمین حالت میخواهد به خیال خویش از زمانه عقب نیفتد و از مقتضیات زندگی امروزی نیز برخوردار باشد. صاحبان این اندیشه، فقط کسانی نیستند که با دینداری مخالف اند! بلکه هرآنکس نوعی تعارض بین دین و دنیا مشاهده کرده (که ناشی از مغالطه ای ناخودآگاه است) خودش را قانع میکند که رفتارهای دینی اش را با خواست ِ زمانه تطبیق دهد و به قول معروف : هم خر را میخواهد و هم خرما را...!

بنابراین اگر زمانی اقتضای روز این باشد که بی حجاب و بدحجاب را کافر و محدورالدم بداند، چنین کسی، هم در زندگی اجتماعی و هم در زندگی خصوصی بهمین مقتضا عمل میکند و اگر هم زمانی اینگونه اقتضا کند که در ساعات پایانی شب با نامحرم در خانه ی نامحرم خلوت کند، باز چنین میکند!...

****

-        ما ملت در عزاداری دکترا داریم اما در شادی، دیپلم هم نداریم!...

این جمله نیز، دیالوگی از فیلم سینمائی «فرش باد» است (به نقل از یکی از دوستان) که اشاره دارد به کثرت مجالس عزا در ایران اسلامی مان و قلّت مراسمات شادی!...

وقتی جامعه مان شیعی است، طبیعتاً به مقتضای فرمایش امام صادق علیه السلام که «هل الدین إلا الحبّ و البغض؟!»[1] شادی ها و عزاداری های این ملت نیز آثار رفتاری همین حب و بغضی که دارند، است. بدین معنا که وقتی مصیبت های وارده بر امامان معصوم علیهم السلام بمراتب بیش از شادی های ایام زندگی مبارکشان بوده، خب طبیعتاً ایام عزای شیعیان هم بسیار بیشتر از ایام  شادی شان هست. و این سیر تا زمان انتقام ِ موعود آخرالزمان ادامه دارد...

اما بسیار مشاهده شده برخی شیعیانِ زمان زده (!) که تحت تأثیر جوّ مخالفت ها با این مراسمات عزا قرار گرفته اند، همین جمله را غرغره کرده و با ادبیات دینی و روشنفکرانه و حتی گاهی هم عیناً با همان ادبیات بیان میکنند!

کسی که این کلام و امثالش را غرغره میکند، اگر عینک مادی گرائی و روشنفکری را از چشم برمیداشت، میفهمید که تمام آن اشک ها و گریه ها آرامش بخش لحظات زندگی این دنیائی و آن دنیائی شیعیان و محبّین است. از دیگر سو محبت معصومین علیهم السلام محدودیت ندارد و این محبت هم تجلیاتی دارد که طبیعتاً در قالب عزاداری های بسیار در ایام سال تجلی میکند... اما این حزن، حقیقتی جز «نشاط و حیات قلب» ندارد که ثمرش در کنار حوض کوثر به شهود تامّ میرسد ، إن شاءالله...

صاحبان این اندیشه گرچه هیچگاه دوست ندارند یک «منورالفکر» نامیده شوند ، اما در مبانی فکری تفاوت خاصی با آن روشنفکری زمان مشروطه ندارند که بدون توجه به سخن وحی و  اصول دین مداری جریان زندگی خویش را بنا میکند، یا اگر هم توجهی داشته باشد، تا آنجا به مقتضای این حب و بغض عمل خواهد کرد که به زندگی ِ این زمانی اش ضرر نزند!...

اینان به جای این که زمانه ی خویشتن را بخوبی شناخته و آن را با دین تطبیق دهند، تحت تأثیر پروپاگاندای رسانه ای ِ «حال» قرار میگیرند و بگونه ای ناخودآگاه، دین داری شان را با زمان تطبیق میدهند!...

طرز فکر «منورالفکریِ حزب الهی» نوع خاصی از تفکر التقاطی امروزی است که با داخل کردن عمدتاً ناخودآگاه ِ مبانی لیبرالی به دین، رفتارهای دینی اش را با زمانه تطبیق میدهد و این پارادوکس را حاصل می آورد!...

****

العالم بزمانه لاتَهجُمُ علیه اللوابس

آنکه زمان شناس است، شبهات و اشتباهات (حوادث ناگوار) به وی هجوم نمی آورند.

امام صادق علیه السلام

روشن فکر ِ حقیقی کسی است که زمان خود را بخوبی بشناسد. وقتی زمانش را شناخت، بعنوان یک «مذهبیِ سفت و سخت» اگر مقتضیات آن را منطبق بر دین و مبانی دین مداری یافت که هیچ، بر همان سیره عمل میکند. اما اگر احیاناً متوجه شد که برخی امور «حال» منطبق بر وحی نیستند، ابتدا سعی میکند مسیر خودش را از مسیر «حال» جدا کرده و بر مبنای «سنت» به سوی «آینده» قدم بردارد، و سپس تمام سعی خود را صرف این میکند که با «حکمت» ، «موعظه حسنه» و «جدال أحسن» ، دیگران را نیز بر این تنافی دین با مقتضیات زمانه آگاه کند و در راه این مسیر ِ مقدس ِ «زمان آگاهی» ، از هیچ اتهام و توهینی مثل تحجّر و جهل و إفراطی گری و... هراس ندارد.



[1] آیا محتوای دین جز حبّ و بغض است؟! (این نوع سؤال را در اصطلاح ادبیات عرب، استفهام انکاری گویند که بر اساس قرائن فهمیده میشود. اشاره به این معنا که «محتوای دین جز حبّ و بغض نیست»)

۹۱/۰۱/۱۶