ره رو

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن . . . . . مگر آنکه شمع رویش به رهم چراغ دارد

ره رو

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن . . . . . مگر آنکه شمع رویش به رهم چراغ دارد

ره رو

اگر انس و جن جز برای عبادت خلق نشده اند و اگر علی علیه السلام که «صراط مستقیم» است، تنها "راه" رسیدن به این هدف متعالی است، پـس کـامـل شدن در این عصـر ، جـز بـا تـمـسک به ولیّ الله الأعظم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) امکانپذیر نیست.
و حـال که از او چـونـان خـورشـیـد پـشت ابـر بـایـد بـهـره بـبـریم ، تـنـها "راه" جاودانه گی ، طی کردن مسـیـر «ولایت» است که نائبانش آنرا روشن کرده اند.

کدام توهین؟!!...

۱۷ مهر ۸۸ ۱۷ ۵۸

بعد از آرامش نسبی تمام جنجال های پس از انتخابات، مدتی است مسأله ی «توهین به بیت امام (ره)» نقل محفل برخی رسانه ها و شخصیت ها شده. از طرفی برخی نخبگان سیاسی نوه ی رهبر کبیر انقلاب، حجت الاسلام و المسلمین سیدحسن خمینی را به باد انتقاد میگیرند و از طرف دیگرپس از آن بسیاری از شخصیت ها و رسانه های دیگر این انتقادها را به مثابه ی توهین به بیت و در نتیجه اندیشه های امام راحل و سپس مقابله با انقلاب و تضعیف آن میدانند!

اما دراین میان آنچه لازم است، اینست که به دور از تحلیل های جناحی و منفعت طلبانه به قضاوتی منصفانه بنشینیم و این مسأله را بررسی کنیم. لذا لازم دیدم در این مورد چندنکته را بعرض برسانم:

 

1) آنچه در این مقال میآید، ناظر به شخصیت حقوقی حجت الاسلام و المسلمین سیدحسن خمینی میباشد؛ نه شخصیت حقیقی ایشان. بعبارت دیگر مواضع ایشان از آنجهت مورد توجه رسانه ها قرار گرفته که منتسب به رهبر کبیر انقلاب میباشند؛ نه بدلیل شخصیت علمی ،فردی و سیاسی ایشان. که باید توجه داشت آن شخصیت حقوقی، متعلق به خود ایشان نیست...

ضمن اینکه جز 14 معصوم و انبیاء عظام هیچکس معصوم نبوده و همین نکته کافیست در جواز نقد به اشخاص. البته نقد دلسوزانه...

 

2) دراین میان به نکته ی جالبی برمیخوریم: افراد و رسانه هایی که تا دیروز با سوءاستفاده از آزادی بیان تمام افتخارات و مبانی نظام اسلامی ایران و در رأس آنها جایگاه «ولایت فقیه» را زیر سؤال میبردند و یا با سکوت مرگبارشان عملاً بر تمام آن هجمه ها صحّه میگذاردند، حال دلسوز نظام و رهبری شده و فریاد وااسلاما و واانقلابا سر میدهند. البته این نکته دلیل بر این نمیشود که مدّعای آنان(توهین به بیت امام (ره)) بررسی نشود. اما جای سؤال دارد که از این آقایان  بپرسیم تابحال کجا بوده اید؟!

 

3) تمایل فکری و حزبی سیدحسن خمینی به جریان اصلاح طلب و مخالفت یالااقل انتقاد شدید وی به دولت نهم و دهم کاملاً بدیهی میباشد و امری نیست که ازمردم مخفی بماند. سیری در اخبار سالها و ماههای اخیر این امر را روشن میکند. اصل این مطلب را اشکالی نیست. چرا که مسلماً هرشخصی نسبت به برخی جریانهای سیاسی منتقد بوده و به برخی دیگر تمایل دارد. اما آنچه از ایشان توقع میرود، اینست که در موضع گیری ها و رفتارهایشان دقت نمایند تا اینکه با فراجناحی بودن منتسبین به امام راحل از سوءاستفاده ی عده ای در امان بمانند.

 

4) مروری بر مواضع و عملکرد های اخیر ایشان علت انتقادهایی که برایشان وارد است را روشن میکند:

اول:پس از تأکید رقیب انتخاباتی آقای احمدی نژاد بر تقلب یازده میلیونی(!) در انتخابات، و حمایت علنی و روشن اصلاح طلبان از وی و مدّعایش، افکار عمومی منتظر بودند که که نظر نوه ی امام را بدانند. از طرف دیگر هم همانگونه که گذشت- ملاحظه شد که در همین ایام عده ای با سوء استفاده از فضای سیسی حاکم برکشور و آزادی بیان، اساس جمهوری اسلامی (جایگاه ولایت فقیه) را به انحاء مختلف به چالش کشیدند. گرچه مکر آنان بسمت خودشان کمانه کرد، اما با ایراد سخنانی علنی مبنی بر عدم تقلب و همچنین حمایت ایشان از رهبری میتوانست در تنویر افکار عمومی و خاموش کردن آتش فتنه ای که عده ای روشن کرده بودند، بشدّت مؤثر باشد. اما متأسفانه دلسوزان انقلاب هرچه منتظر شدند هیچگونه حمایتی از طرف ایشان درکار نبود. درحالیکه با مروری بر مشی سیاسی پدر بزرگوارشان مرحوم سید احد خمینی (علیه الرحمه) که امین امام بودند، می بینیم که ایشان پس از امام راحل هم در کنار ولی فقیه زمان ماند؛ بدون وابستگی جناحی، فارغ از چپ و راست و در خط امام و رهبری. او با این کار نشان داد که به ‌اندیشه‌‌های امام بیش از همه وفادار است.

اما  جناب سید حسن خمینی دراوج حملات خارجی و متأسفانه- داخلی به نظام و گروگذاشتن آبروی نظام توسط عده ای مدعی پیروی خط امام که خود هیچ آبروئی نزد دلسوزان انقلاب نداشتند، سکوتی اختیار کردند که کأنه  ایشان نیز مواضع فتنه انگیزان را قبول دارند!!....

 

دوم: اگر این مسیر را ادامه نمیدادند جملات اخیر تندروی و افراط بودند. پس از تمام فراز ونشیب ها و علنی شدن دروغِ مدعیان راستگویی مبنی بر تقلب، و پس از اینکه هیچ دلیل محکمی مبنی بر تقلبِ حتی یک هزاری (چه رسد به یازده میلیونی) ارائه ندادند، حکم تنفیذ ریاست جمهوری توسط مقام معظم رهبری (دام ظلّه العالی) به رئیس جمهور منتخب إعطا شده و پس ازمقبولیت، مشروعیت ایشان نیز اثبات گردید. اما ایشان در این جلسه ی بس مهم شرکت نکردند. گرچه ادعا شد ایشان در آن روز در راه بازگشت از کشور پاکستان بودند، اما آیا به لحاظ اهمیت این جلسه و حضور ایشان، آیا نمیتوانستند تدبیری اندیشیده و کمی زودتر خوشان را به تهران برسانند؟؟ ضمناً اگر هم بپذیریم؛ شرکت نکردن ایشان در مراسم تحلیف ریاست جمهوری در مجلس شورای اسلامی هیچگونه توجیهی ندارد.

 

سوم: وباز اینها را بگذارید کنار غیبتشان در مراسم بیعت هیئت دولت با امام راحل در حرم مطهر. که برخلاف رسم هرساله، ایشان در این مراسم منتخب مردم را همراهی نکردند و به تعبیری دهن کجی کردند به رأی مردم و....

 

چهارم: آخرین و مهمترین حرکتی که بیش از پیش انتقاد برخی نخبگان را برانگیخت، ملاقات ایشان با دکترعلیرضا بهشتی پس از آزادی از زندان! بود. علیرضا بهشتی (مشاور و رئیس ستاد انتخاباتی مهندس موسوی) به اتهام شایعه پراکنی، ترغیب اغتشاشگران و مقابله با امنیت ملی دستگیر شده بود. سید حسن خمینی پس از آن غیبت های مکرّر و سؤال برانگیز، ناگهان با چنین عنوانی در صدر اخبار و تیترهای رسانه های اصلاح طلب قرار گرفت و موجب ارتزاق سیاسی آنان شد که این امر تعجب و ناراحتی بسیاری دلسوزان را برانگیخت.

البته این حرکت تحت عنوان «جذب حداکثری و دفع حداقلی» کمی توجیه پذیر است. اما مشاهده ولحاظ آن در کنار آن مواضع و غیبت های پیشین ایشان سؤال برانگیز است.

 

5) توهینی که به ایشان شد، چه بود؟! این مهمترین سؤالی است که باید به آن پرداخته شود.

آن غیبت های مکرر ایشان انتقاد برخی نخبگان را برانگیخت و دراین میان شایعاتی مبنی بر درخواست موسوی خوئینی ها (لیدر اصلاح طلبان) از وی برای کاندیداتوری دور بعدی (یازدهم) ریاست جمهوری و پذیرفتن این پیشنهاد از سوی ایشان در رسانه ها منتشر شد. کم کم برخی رسانه ها جریانی را آغاز کردند و این انتقادها را «توهین»! به بیت حضرت امام (رضوان الله علیه) نامیدند و داعیه ی دفاع از حضرت امام را در بوق و کرنا کردند. نکته قابل توجه اینکه این اتفاقات دقیقاً در دورانی پیش آمد که تمام بزرگان و لیدرهای اصلاحات در دادگاه ها و برنامه ی تلوزیونی لب به اعتراف گشوده و هرآنچه در چنته داشتند را به میان گذاشتند. درچنین موقعیتی که رسانه های اصلاح طلب سکوتی در پیش گرفته بودند که نشان از احتضار آنان داشت و بدنبال موقعیت و فرصتی میگشتند که از این سکوت مرگبار خارج شوند.

محمدجواد لاریجانی - رئیس کمیته حقوق بشر قوه قضائیه- بمناسبت این حرکت اخیر ایشان (ملاقات با علیرضا بهشتی) در مصاحبه ای در پاسخ به سوالی که به هتک حرمت بیت امام اشاره است، بر لزوم احترام به امام و خانواده ایشان تاکید کرد ودر عین حال گفت:« البته باید بیت امام مسؤول باشد؛ آقای سید حسن خمینی فرد باهوش و زیرکی است؛ اما حمایت وی از موسوی امری نیست که مخفی بماند وقتی آقای احمدی‌نژاد برای احترام به حرم امام (ره) رفت، ایشان حضور نداشتند و این درحالی است که اگر ایشان به اصول دمکراتیک اعتقاد داشتند باید به رییس جمهور احترام می‌گذاشتند.

وی تاکید کرد: برای بیت امام بسیار نامناسب است که از جریانی سیاسی، حمایت کند که می‌خواهد جریان سکولار را پدید آورد و مورد حمایت صهیونیست‌ها و منافقین است اگر بیت امام می‌خواهد حرمت امام را نگه دارد باید از مناقشات دوری کند.»(خبرگزاری تابناک 5/7/88)

واین مورد اخیر بهانه ای شد تا رسانه های اصلاح طلب موج جدیدی را آغاز کرده و با شارلان بازی مطبوعاتی تیترهای خود را بیارایند و احترام به بیت امام راحل را پیراهن عثمان کنند. و بجای پاسخ دادن و توجیه این گونه موضعگیری ها از سوی نوه ی امام، به تخریب وی پرداختند.

در حالیکه هیچگونه توهینی به ایشان نشده بود و فقط انتقادات و سؤالاتی بود که افکار عمومی را مشغول کرده بود.

کار دیگری که رسانه ها کردند و متأسفانه برخی نخبگان سیاسی هم به آن دامن زدند، این بود معلوم نیست بر اساس کدامین استدلال سؤال از نوه ی امام (ره) را -پس از توهین نامیدن- به اندیشه های رهبر کبیر انقلاب ربط دادند و ندای واإماما! سردادند!!...

 

6) نکته ی آخر و مهم ترین اصل اینکه أحدی حق ندارد آبرو ونظرات خودش را مساوی با آبرو ددگاه های نظام اسلامیمان بنامد. منسب و جایگاه و انتسابات هم هیچ دلیلی بر این مطلب نمیتواند باشد.

چراکه تنها ملاک و میزان مشروعیت و مستقیم بودن صراط جریانات و اشخاص سیاسی، مقام معظم رهبری حضرت آیت الله خامنه ای(دام ظلّه العالی) میباشند. و اینست وجز این نیست معنای خط امام ....

۸۸/۰۷/۱۷
ملااحمدی

نظرات  (۱)

سلام موفق باشید ...امیدوارم خداوند به ما بصیرت در امور دنیا و آخرت عنایت کند ...همین