[ فرایند تأثیرگذاریِ موسیقی بر جانِ انسان از منظرِ علمالنفس فلسفی ]
منتشرشده در تیرماه 1401 در شماره سیزدهم مجله خردورزی
مقدمه
«اى عزیز، بکوش تا صاحب «عزم» و داراى «اراده» شوى، که خداى نخواسته اگر بىعزم از این دنیا هجرت کنى، انسانِ صورىِ بیمغزى هستى که در آن عالَم به صورت انسان محشور نشوى؛ زیرا که آن عالم، محل کشف باطن و ظهور سریره است. و جرأت بر معاصى کمکم انسان را بىعزم مىکند، و این جوهر شریف را از انسان مىرباید. استاد معظّم ما -دام ظلّه- مىفرمودند بیشتر از هر چه، گوشکردن به تغنّیات سلب اراده و عزم از انسان مىکند.»[1]
جملهی پایانیِ عبارت بالا احتمالاً مشهورترین جملهی کتاب «شرح چهل حدیث» امام خمینی (قدّس الله نفسَه الزّکیّة) است. کتابی که ایشان در آن تلاش کردند به معرفیِ دارو اکتفا نکنند و فرایندِ درمانِ رذائل نفسانی و اکتساب اخلاق الهیّه را هم برای مخاطب هموار کنند. شاید اوّلین نکتهی کاربردی که ایشان برای طی منازل سلوکی بیان میکنند، ترکِ گوشکردن به «تغنّیات» است. منظور از «تغنّی» صدای غنائی و به تعبیر امروزی «موسیقی» است. ایشان در آغازین صفحات کتاب، به نقل از استادشان -آیتالله شاهآبادی رضواناللهعلیه- گوشدادن به موسیقی را موجب «سلب اراده و عزم» از انسان بیان کرده و عجیبتر آنکه این عامل، مخرّبترین عامل نسبت به اراده عنوان شده است! طبق بیان ایشان، موسیقی بهتنهایی این ظرفیت را دارد که باعث سلبِ انسانیّتِ انسان از او شود! چرا که عزم جوهرهی انسانیّت است[2] و گوشدادن موسیقی همین عزم را در انسان ضعیف میکند!
مگر موسیقی چیست و چه تأثیری در جانِ انسانی دارد که برای کمال او چنین مانع و مخرّب است؟! موسیقی چگونه میتواند عزم و ارادهی انسان را ضعیف کند؟ مگر آنانکه اهل موسیقیاند، آدمهای بیارادهای هستند؟ و اگر نه، پس آن ارادهای که ایشان در این عبارات از آن سخن میگویند، چگونه ارادهای است و موسیقی کدام سطح از اراده را تضعیف میکند؟ فرایندِ ضعیفسازیِ اراده توسط موسیقی چگونه است؟
در این نوشتار، برای پاسخ به این سؤالات و به طور خاص بررسی «چگونگیِ تضعیف اراده توسط موسیقی» ابتدا نگاهی مختصر به «اراده و عزم» آنچنان که حکیمان متألّه آن را تبیین کردهاند و «جوهرهی انسانیّت» عنوان شده، از منظر علمالنفسِ فلسفی خواهم داشت؛ سپس برای بررسی تأثیر موسیقی بر جانِ انسانی، به پاسخ این سؤال میپردازم که «موسیقی با کدام ساحتِ وجود انسان ارتباط برقرار میکند؟» و سپس به اراده بازمیگردم و سعی میکنم از خلال تحلیل ارتباطِ آن ساحت با اراده، پاسخی برای مسئلهی اصلی نوشتار بیابم.