دوست یعنی دوست!... یعنی آنکه دوست ش داری و دوست ت دارد...
وقتی که روح دو انسان در عالَمی فراتر از عالم ماده ، یکدیگر را میابند و با هم نوع خاصی از ارتباط برقرار میکنند، آنگاه در این دنیای خاکی ارتباطی که بین این دو برقرار میشود را «دوستی» گویند!... نوعی ارتباط عاطفی از طریق ریسمان محبت میان آن دو برقرار میشود که گسستن آن کار ساده ای نخواهد بود... این، مختصّ محبت زوجین نیست و در هر دوستی ِ حقیقی ای هم میتوان آن را یافت.
این محبت ِ طرفینی ، تجلیاتی دارد
رفتاری که دوست در حین عصبانیت با تو دارد ، عکس العملی که وقتی شما به گرفتای خاصی میخورید ، وقتی او از شما دلگیری و ناراحتی پیدا میکند و... نوع رفتاری که در این مواقع از دوست بروز میکند، ظهور آن محبتی است که میان تو و او حاکم است.
مثلا وقتی تو مشکل و گرفتاری خاصی داری، دوست «نمیتواند» آن را گرفتاری خودش نداند....
یا وقتی هزار فرسنگ باهم فاصله دارید، میتوانی بفهمی دوست در کدامین فضای فکری و احساساتی سیر میکند!...
یا وقتی دوست به هردلیلی از تو دلگیر و ناراحت میشود، تأمل میکند و سعی میکند دل ش را از گیر برَهاند!... و رها میکند!... اینجا حس میکنی به این دوست مدیون هستی و میشود یک هیچ به نفع دوست!
خلاصه اینکه هراندازه ارتباط میان روح تو و دوست ، درعالَم فراماده بیشتر شود، ارتباط خاکی شما هم به گونه ای قداست پیدا میکند... که حتی دوری ِ فیزیکی تو و دوست هم در این رابطه اخلال ایجاد نمیکند. و اینجاست که قانون غالب ِ «از دل برود هرآنچه از دیده برفت» حکومت نمیکند!...
بالاتر که برویم ، دوست یعنی همین که أمیرالمؤمنین علیه السلام فرمودند:
«الأصدقاء ُ نفس ٌ واحدة ٌ فی جسوم ٍ متفرقة»
دوست ها یک روح ند ، در بدن های متعدد...!
(غررالحکم. 2059)
پ.ن : این آخری، اوج دوستی بود که ممکن است برای هرکسی حاصل نشود...و البته این مسأله هم مهم است که آن دوست «چه کسی» باشد... پس نیک تأمل کن!