زمانی که باید برای دعاکردن غنیمتش بدانیم
1. خصوصیت مهمی در «دعا» هست که باعث شده ائمه معصومین علیهم السلام این همه بر آن سفارش کنند؛ و آن اینکه در دعا ارتباط «عبد» و «ربّ» به بالاترین و بهترین شکل ممکن تجلّی و ظهور پیدا میکند که انسان خودش را در موقعیتی نیازمند و خاکسار به درگاه الهی می یابد و از او درخواست می کند. این حالت همان حالتی است که انسان را به کمال نهایی اش یعنی «خود را ندیدن و خدا را دیدن و دیگر هیچ» نزدیک میکند. آنچه از روایات بر می آید اینست که ما انسان های معمولی – اولیاء و انبیاء الهی حساب خودشان را دارند- در هر موقعیتی و برای هر امری باید دعا کنیم و از خدا بخواهیم. آنچنان که روایت هست که برای نمک غذا و بند کفش هم دعا کن!... خلاصه اینکه زیاد دعا کردن باعث میشود انسان محبوب خدا شود.
2. انسان ها در طول زندگی لحظاتی را تجربه می کنند که شاید به تعداد انگشتان یک دست هم در زندگی هرکس اتفاق نیفتد. حالتی که خود این حال روحی باعث میشود همه ی درهای آسمای به روی او باز شود و انسان در این حال هرچه بگوید و هردرد دلی بکند و هر خواسته ای داشته باشد، سخن او مستقیم و بدون واسطه به خداوند متعال می رسد. مهم اینست که بتواند چنین حالی را برای دعا کردن غنیمت بشمارد.
زمانی را به یاد بیاور که سختی ها شدت پیدا کرده و حلقه های بلا و مشکلات دائم در حال تنگ شدن هستند، هیچ راهی برای حلّ مشکل نمی یابی، همه ی تدابیر به بن بست رسیده اند و همه ی تلاش هایت بی ثمر شده؛ حال خودت را به یاد بیاور که مانند کودک شیرخواری که ساعت ها از مادر دور بوده و گرسنگی بر جانش مسلط شده و اضطرار وجودش را گرفته، خود را در اوج ضعف و ناتوانی و اضطرار می یابی و بر اثر این استیصال و بی چاره گی، قلبت می شکند... در یک لحظه همه ی دنیا در نظرت بی ارزش می شود، مانند کسی که وسط دریا در حال غرق شدن هست در یک آن از همه جا و همه کس می بُری... این حالت آنچنان مهم است که پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: « خدا قلب های محزون و غمزده را دوست دارد.خدا دقیقاً همانجاست که قلبی شکسته می شود» (البحار ؛ ج 70 ؛ ص 157)
البته این حالت روحی و قلبی مخصوص زمان سختی و مشکل نیست، گاهی انسان تحت تأثیر شرائط دیگری این موقعیت را تجربه میکند. مهم اصل این حال قلبی است و رهاشدن «قلب» از تمام دنیا...
در این لحظه قلب به حقیقت خویش بازگشته است؛ حقیقت قلب از جنس ملکوت است، نه این دنیا (نفختُ فیه من روحی ) پس قلب –یعنی عصاره ی وجود انسان- از خاک رها شده و در این لحظه پرواز میکند به سمت آشیانه...
این لحظه ها در زندگی ما آدم ها بسیار کم اتفاق می افتد. اما به جرأت میتوان آن ها را مهم ترین لحظات حیات انسانی دانست.
3. سخن که به اینجا رسید، میخواهم یک پله بالاتر هم بروم!
حضرت ایّوب علی نبیّنا و آله و علیه السلام که در میان انبیاء به شدیدالبلاء معروف است، با وجود تمام سختی ها و بیماری ها و مصیبت هایی که بر سرش آوار شد، هیچگاه دعا نکرد که این سختی ها تمام شود!...
تا اینکه در پایان همه ی این مصیبت ها «اجازه ی دعا کردن» را دریافت کرد و دعا کرد و خدا هم سریع دعایش را اجابت کرد!... این چیزیست که خدا در جریان حضرت ایوب بیان میکند. (سوره انبیاء. آیه 84 و سوره ص آیات 41-42) اما برای فهم این مطلب نکته ای کلیدی را باید دانست:
وقتی قلب انسان شکسته شده و به ستوه آمده و نمی داند چه کند، وجود او آماده ی ارتباط با ملکوت است. چون از این دنیا رها شده است. اما هنوز «جواز دعا» صادر نشده است. پس از این، انسان حالتی را تجربه میکند که ناخودآگاه وجودش متوجه آسمان می شود و در قلب او القا میشود که این موضوع با خدایم در میان بگذارم... این حالتِ ناخودآگاهِ قلبی که با اضطرار و بریدن از همه ی عالَم برایش حاصل شده، به این معناست که «جواز دعا» برای او حاصل شده به او گفته اند (به قلب او الهام شده) که «بخواه». از اینکه قلب او شکسته است و جدّاً تصمیم گرفته با خدا گفتگو کند، معلوم میشود پیام از جای دیگری آمده است. اینجاست که قلب انسان به آسمان و ملکوت توجه پیدا میکند. و تمام جان انسان می شود قلب او... در این موقعیت است که دعا ، چون مستقیم از قلب انسان –که عرش خداست- برمیخیزد ، مستقیم و بدون واسطه به خود خدا میرسد و بدون تردید هم مستجاب است. همچون حضرت ایوب که بلافاصله پس از دعایی که کرد، خدا جوابش را داد و آسایش را به او بازگرداند.
این حالت قلبی است که اگر برای کسی پیش آید، باید غنیمتش بداند...
پ.ن: آنچه گفته شد، بیانی متفاوت (و گاه عینی) از گفتارهای آیت الله جوادی آملی (سایه اش مستدام) در دروس تفسیر است. از جمله اینجا
مطالب مرتبط: