مقایسهای تطبیقی میان آراء دکتر سروش و آیتالله مصباح یزدی (ره)
در تحلیل ابعاد قیام عاشورا
منتشرشده در شماره چهاردهمِ مجلّهی تخصّصی «خردورزی»
.... «واقعهی عاشورا» یکی از نقاط تقاطع این دو رویکرد فکری بود. این واقعه نه صرفاً یک ماجرای تاریخی، بلکه از منظرهای مختلف کلامی، اندیشهی سیاسی و معرفتشناختی حاوی بصیرتهای عمیقی برای متفکران مسلمان بوده و سرنوشت بسیاری از اندیشهها را میتوان در تحلیل این واقعه به نظاره نشست؛ لذا از اهمّیت ویژهای برخوردار است. در این تقاطع، دکتر سروش متأثر از اندیشههای فیلسوفان مدرن، حامل نگرشی منوّرالفکرانه و متفاوت از سنّت شیعی نسبت به این ماجرا بود و آیتالله مصباح یزدی (ره) نیز در امتداد سنّت الهیات شیعی، گاهگاه در آثار گفتاری یا نوشتاریشان نکاتی را بیان میکردند که -گرچه بدون تصریح، اما- با قدری صرافت میشد فهمید که در پاسخ به آن نگرش مطرح شده است. به همین دلیل پیگیری اندیشههای این دو متفکر میتواند نمونهای از تقابل جریان منوّرالفکری و سنّت اسلامی در یک عرصهی خاص را به نمایش بگذارد.
در این نوشتار سعی میکنم با بازخوانیِ دیدگاههای دکتر سروش در تحلیل واقعهی عاشورا (در ابعاد مختلفش) و سپس مروری اجمالی بر مواجههی آیتالله مصباح یزدی (ره) با آنها، تقریری از این تقابل ارائه دهم. برای این غرض لازم است دیدگاههای هر دو اندیشمند همدلانه و بهدور از تعصّب فهم و تقریر شود. البته اینکه دکتر سروش هیچ اثر مکتوبِ منسجمی دربارهی این موضوع ندارد و تمام دیدگاههایش در قالب سخنرانیهای پراکنده و مناسبتی مطرح شده، مقداری فهم منسجم و نظاموار اندیشههایش در این موضوع را مشکل میکند و امکان ارجاعدهی را نیز با مشکل مواجه کرده است؛ اما راقم این سطور به عنوان ناظر سوّم در این تحقیق، سعی میکند آنچه که از تصریحات شفاهی ایشان برداشت کرده را با رعایت اخلاق پژوهش و تقیّد به امانت در توصیف، تقریر کند.