ره رو

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن . . . . . مگر آنکه شمع رویش به رهم چراغ دارد

ره رو

شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسیدن . . . . . مگر آنکه شمع رویش به رهم چراغ دارد

ره رو

اگر انس و جن جز برای عبادت خلق نشده اند و اگر علی علیه السلام که «صراط مستقیم» است، تنها "راه" رسیدن به این هدف متعالی است، پـس کـامـل شدن در این عصـر ، جـز بـا تـمـسک به ولیّ الله الأعظم (عجّل الله تعالی فرجه الشریف) امکانپذیر نیست.
و حـال که از او چـونـان خـورشـیـد پـشت ابـر بـایـد بـهـره بـبـریم ، تـنـها "راه" جاودانه گی ، طی کردن مسـیـر «ولایت» است که نائبانش آنرا روشن کرده اند.

۲۷ مطلب با موضوع «اسلام همیـشه» ثبت شده است

آیت الله مجتبی تهرانی رضوان الله علیه در شش سال پایانی عمر شریف خود ، جلسات درس اخلاق شان که در ماه مبارک رمضان برگزار میشد را ، به مناسبت ارتباط وثیقی که در این ماه بین «عبد» و «ربّ» ایجاد میشود ، به موضوع «دعا» که بهترین و کامل ترین تجلّی این ارتباط است اختصاص میدادند. ایشان این موضوع را مبتنی بر آیات و روایات و با استمداد از مبانی عمیق اعتقادی و عرفانی شیعه ، با بیانی ساده و شیوا در ابعاد گوناگون بررسی و تحلیل میکردند. اما به حق میتوان ادعا کرد اوج این جلسات ، جلسات شب های قدر بود که در مسجد جامع بازار تهران برگزار میشد و ایشان براساس روایات ، قدم به قدم ، به مخاطبین شان تعلیم میکردند که در این شب چگونه باید دعا کرد و دقیقا چه خواست و... و سپس با نفس حقی که داشتند ، و روضه و مناجاتی که زمزمه میکردند ، قدم به قدم روح تشنگان وصل را با خود همراه میکردند....

آنچه در ذیل می آید ، چکیده ایست از آنچه ایشان در شب های قدر ِ یکی از سال های اخیر بیان فرمودند و یکی از دوستان به تنظیم آن پرداخته است. این نوشتار قبلا در نشریه ی پرسمان منتشر شده است ؛ اما به دلیل اهمیت آن ، اینجا نیز بازنشر میشود...

میدانم بسیار شنیده‌ای که قدر را باید قدر دانست، قدرِ آدمی را قدر می سازد، قدر است که قدرشناسمان می‏کند و در قدر، توان تغییر تقدیر است.

تمامی اینها، معرفت ناب شیعی است؛ اما نمی‌شود بزرگی چنین توصیفاتی از شبی کند و راه رسیدن به این عظمت‌ها را نگوید؛ زیرا این مکتب، مکتب نور و حکمت است؛ مکتب آل الله است و من سال‌ها دنبال این بودم که دریابم راه رسیدن به این معارف چیست و آن را تنها در کلام تربیت شدگان همین مکتب یافتم.

قلب رمضان

در بین ایام و لیالی ماه مبارک رمضان، شب‏های قدر، از نظر اجابت دعا، مورد تأکید خاص قرار گرفته‌اند؛ حتّی در روایتی امام صادق علیه‏السلام فرمود: «قَلْبُ شَهْرِ رَمَضَانَ لَیْلَةُ الْقَدْرِ»1؛ یعنی آن شبی که از نظر آثار در پذیرش درخواست‏های عبد توسط ربّ، برجسته‏ترینِ شب‏هاست، شب قدر است.

در شب قدر، چگونه دعا کنیم؟

شخصی به خدمت امام صادق علیه‏السلام و می‏گوید: آقا! من دعا می‏کنم؛ ولی دعاهایم به اجابت نمی‏رسد؛ چه کار کنم؟ حضرت می‏فرماید: تو باید از جهت دعا وارد شوی و دعا کنی. تو راه دعا را گم کرده‏ای. اگر از خدا تقاضا کنی، امّا از همان راه دعا، اگرچه گناهکار هم باشی، جوابت را به تو می‏دهد.

بعد حضرت به او دستورالعمل می‏دهد؛ ابتدا مسئله حمد و ثنای الهی را مطرح می‏فرماید که خودش بحث جداگانه دارد و بعد این جمله را دارد: «ثُمَّ تَعْتَرِفُ بِذُنُوبِکَ ذَنْبٍ ذَنْبٍ»؛ یعنی پیش خدا که رفتی، به یکایک گناهانت اعتراف کن و بگو بد کردم. و هر مقدار که یادت می‏آید چه کردی را اقرار کن و بعد می‏فرماید: آن چیزهایی را که بر تو پوشیده است، اجمالاً اعتراف کن و بعد آن جا عذرخواهی کن و بگو حالا از ما چشم‏پوشی کن.

در مرحله بعد، باید در دلت تصمیم بگیری که دیگر گناه نکنی؛ عذرخواهی کن و پوزش بطلب و بعد هم در دلت - نه زبانت - واقعاً بنا بگذار که دیگر این کارها را نکنی. پوزش هم که می‏طلبی، با حالت پشیمانی و صدق نیت و با خوف و رجا باشد.

مرحله نهایی، این است که طلب مغفرت را با این دعا تکمیل کنی و بعد به سراغ سایر خواسته‌هایت بروی و آن این که از خدا کمک بخواه که مطیع او شوی!

حضرت می‏فرماید: حالا که می‏خواهی با خدا حرف بزنی، بگو خدایا! من معذرت می‏خواهم از گناهانم؛ من از تو می‏خواهم که از من بگذری و توبه‏ام را بپذیری و امّا تنها خواسته‏ات این نباشد و از خدا فقط نخواه که از گناهانت بگذرد؛ بلکه در دعاهایی که این شب‏ها می‏کنید، از خدا بخواهید که خدا کمکتان کند که سال آینده مطیع خدا باشید.

درباره طلب مغفرت، نباید تصور شود که امری سخت است؛ نه، بلکه فقط یک توجه کافی است!

آن‏وقت مطمئن باش که او هم می‏گذرد. من یقین دارم و اصلاً اعتقادم این است که آنهایی که امشب «یک توجه» به خدا کرده‏اند، همه آنها آمرزیده هستند و با همین یک توجه که «خدایا ما بد کردیم»، همه چیز تمام می‏شود و او هم کار را تمام می‏کند. پس اوّل، معذرت‏خواهی کن؛ بعد هم طلب کمک کن که سال آینده دیگر من این‏طور عمل نکنم و بگو خدایا! تو خودت دستم را بگیر. این روش دعا کردن را به ما یاد داده‏اند.

بنابراین، در بهترین ایام و بهترین موقعیت‏ها که دعا به اجابت می‏رسد، آن هم در حالی که خودش مرا دعوت کرده و گفته است بیا و من هم آمده‏ام و سرافکنده هم هستم، اعتراف هم ‏می‏کنم به این که من بد کرده‏ام، تصمیم می‏گیرم که دیگر بد نکنم. اینها همه مقدمه این است که بتوانم از خدا درخواست کنم.

اینجاست که خطاب می‏رسد حالا چه می‏خواهی و درخواستت چیست؟

چه بخواهیم ؟

ما چون مخلوقیم، همه تنگ‏نظریم؛ یعنی چون محدودیم، خدا را هم مثل خودمان فرض می‏کنیم؛ امّا این تصور اشتباه است. در معارف ما آمده که آن چه را که به ذهنت می‏آید، از خدا بخواه؛ امّا به این بسنده نکن و بگو: خدایا! اینهایی که به ذهن من می‏رسد، همین است؛ امّا سال آینده ما نمی‏دانیم چه گرفتاری‏هایی ممکن است برای ما پیش بیاید و یک چیزهایی هست که ما به آنها محتاج می‏شویم و الآن به فکرمان هم نمی‏آید؛ پس اکتفا کردن به این گرفتاری‏هایی که در ذهنمان هست یا احتیاجات فعلیه‏ای که الآن داریم، اشتباه است.

از دیگر سو محدود بودنمان نیز برایمان اضطرابی سخت حاصل می‏کند و شاید هر سال به این می‌اندیشیم که غیر از این حاجات فعلی‌مان چه بخواهیم. با دیدی کلان و کلی می‏توانیم تمام خواسته هایمان را در دو خواسته مختصر، ترمیم گذشته و ترسیم آینده، خلاصه کنیم؛ اما حقیقت این دو امر چیست؟

ترمیم گذشته

همه ما در سال گذشته، گناه‏ها و خطاهایی مرتکب شده‏ایم و حالا اگر انسان بخواهد بهترین ترمیم شامل حالش شود، تنها راهش، استغفار و پناه بردن به غفاریت خداوند است.

از طرف دیگر، مقام غفاریت خداوند موجب پدید آمدن ستاریت خاصّ خداوند - ستارالعیوب بودن - می‌شود؛ اما غفاریت خداوند، سه گونه ستاریت را به دنبال دارد که عبارتند از:

 

1.       برطرف کردن تبعات گناه

اوّل آن‏که وقتی خداوند ما را می‏آمرزد، نمی‏گذارد تبعات گناه، دامنگیر ما شود. تبعات گناه ما، همان جهنم و عقوبت الهی است. در این قسم از ستاریت خاصّ الهی، خداوند نمیگذارد که تبعات معصیت، دامنگیر فرد گناهکار شود و او پس از مرگ، عذاب شود.

 

2.       پوشیدن معصیت از شاهدان

اگر کسی مرتکب گناه و خطا شود، تمام موجوداتی که در ارتباط با او بوده‏اند، چه فرشتگان رقیب و عتید و چه زمین و زمان و حتّی اعضا و جوارح وی، از گناه او مطلع میشوند. در قرآن آمده است: روز قیامت، دست و پا و زبان ایشان، برضد آنها به کارهایی که کرده‏اند، گواهی میدهند؛ زیرا از اعمال او مطلع هستند و قسم دوم از ستاریت ناشی از غفاریت آن است که خداوند به موجوداتی که از این معصیت آگاه هستند، می‏فرماید دیگر برضد او گواهی ندهید.

 

3.       امحاء گناهان

اما ما امشب از خدا، چیز دیگری می‏خواهیم و آن این‏که نه تنها این گناهان به ما زیان نرسانند و این شاهدان برضد ما شهادت ندهند؛ بلکه از خدا می‏خواهیم که این معصیت‏ها را محو کند. سخن امشب ما با خدا این است: خدایا! امشب مرا پاک کن و این پلیدی‏ها را از وجود من دور ساز و مرا تطهیر کن! این، نوع سوم از ستاریت ناشی از غفاریت است که نوع کامل و اتمّ آن است.

معاویه بن عمار می‌گوید: امام صادق علیه‌السلام فرمود: هنگامی که بنده مؤمن خالصانه توبه کرد، اوّلین اثرش این است که مورد محبّت خدا قرار میگیرد و خداوند، ستاریت خود را در دنیا و آخرت، شامل حال او می‏کند. من عرض کردم چگونه؟ حضرت فرمود: خداوند ابتدا به رقیب و عتید خطاب میکند که عیوب او را فراموش کنید؛ سپس به اعضا و جوارح میگوید: شما هم فراموش کنید و پس از آن به زمین نیز می‏گوید: آن چه را که بر روی تو معصیت کرد فراموش کن!2 چنین بنده‏ای، روز قیامت، وقتی خدا را ملاقات می‏کند، هیچ موجودی برضد او شهادت نمی‏دهد!

ترسیم آینده چیست؟

در باب «آداب ضیافت و میهمانی» روایات بسیاری داریم. بعضی روایات به نحو کلّی دعوت به میهمان‏نوازی می‏کنند. پیغمبر اکرم صلّی‏الله‏علیه‏وآله می‌فرماید: کسی که ایمان به مبدأ و معاد دارد، باید خوب مهمان‏نوازی و اکرام کند.3 در وصیتهایی که علی علیهالسلام در شب بیست‏و‏یکم به فرزندش کرد، اموری را فرمود که یکی از آنها این بود:

میهمان‏نواز باش4 و حتّی حضرت نسبت به قاتل خود نیز سفارش کرد که از او به خوبی پذیرایی کنید.
خصوصیات زیادی در بحث میهمان‏نوازی و میهمان‏داری بیان شده است که نمونه‏هایی را عرض میکنم. امام صادق علیهالسلام می‌فرماید: مبادا به میهمانی که در خانه تو وارد شده، بگویی آیا امروز چیزی خورده‏ای یا خیر؛ بلکه هر چیزی داری، پیش او بگذار و از او پذیرایی کن! حدّ اعلای جود و سخاوت این است که میزبان آن چه را دارد، در کاسه اخلاص گذاشته، نزد میهمان بگذارد.5

نقل شده که اگر میهمان خواست برود، او را در رفتن، کمک نکن و کرم در این است که هر چه میهمان بیشتر مصرف کند، صاحب‏خانه بیشتر خوشحال شود. علی علیهالسلام می‌فرماید: هر چه میهمان بیشتر مصرف کند، خوشحالتر میشوم.6 پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله می‌فرماید: اگر میهمان، خودش خواست برود، او را احترام کن و تا در منزل، او را همراهی کن.7 اینها همه از آداب الهی است؛ چون تمام این دستورهایی که انبیا و اولیا میدادند -‏ اعمّ از الزامی و غیر الزامی - همه دستورهای الهی بوده است.

اهل معرفت می‏گویند: ماه مبارک رمضان، ماه ضیافت الهی است. ماه رمضان، خانه میهمانی خداست. ماه رمضان، ظرف زمان و مکان میهمانی خدا از بندگانش است. این محل، محل پذیرایی میهمانهاست و این مقطع زمانی، مقطع پذیرایی خدا از انسانهاست. ماه رمضان، ماهی است که شما به میهمانی خدا دعوت شده‏اید. شما در این ماه، مورد کرامت خاصّ الهی قرار میگیرید.

آیا امکان دارد که خدا به انبیا و اولیا بگوید که به مردم بگویید این‏گونه میهمان‏داری کنید؛ امّا خودش به گونه‏ای دیگر میهمان‏داری کند؟ مگر میشود خدا آداب ضیافت را به من بفرماید و خودش عمل نکند؟ آیا قبیح نیست که در این ماه رمضان که خدا مرا به خانه خودش میهمان کرده، از من سؤال کند چه چیزی همراه خودت آورده‏ای؟!
من میهمان شخصی کریم شده‏ام و چیزی هم به همراه ندارم؛ نه حسناتی دارم و نه قلبی سلیم. آیا وقتی کسی در خانه کریم میهمان میشود، توشهاش را نیز همراه خود میبرد؟ چه زشت است این عمل! امشب همهما دست‏خالی آمدهایم و میخواهیم دست پر برویم. اِطعام این میهمانی چیست؟ اطعام این میهمانی در خطبه پیغمبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله آمده است؛ «برکت، رحمت و مغفرت». تمام خیرات عالم از این سه چیز نشأت میگیرد. پس هر چه بخواهی، در این سه گنجانده شده است.

پی‌نوشت‌ها:
1.
مجلسی، بحارالانوار، ج 55، ص 376.
2.
همان، ج 6، ص 28.
3.
همان، ج 59، ص 292.
4.
همان، ج 43، ص 202.
5.
همان، ج 72، ص 455.
6.
غررالحکم، ص 377.
7.
بحارالانوار، ج 72، ص 451


مطالب مرتبط:

تاریک و روشن

سختی ، تقدیر ، صبر ، فرج

زمانی که باید برای دعاکردن غنیمتش بدانیم

ملااحمدی
۰۴ مرداد ۹۲ ، ۱۶:۱۷
1.    چندی پیش به مناسبتی با ژست مفتخرانه یکی از دوستان میگفتم درحالیکه مراجع فعلی هنوز درگیر این مسأله هستند که حکم فقهی ِ شطرنج چیست ، مرجع تقلیدی دارم که از اساسی ترین مؤلفه ی لازم در بازی شطرنج برای بیان نکته ای سیاسی وام میگیرد و میگوید « کسی که وارد عرصه‌ى سیاست میشود، باید مثل یک شطرنج‌باز ماهر هر حرکتى را که میکند، تا سه تا چهار حرکت بعد از او را هم پیش‌بینى کند. که اگر چنین نکند ناشیانه رفتار کرده است » اینجا و این جمله خود به تنهایی میتواند نشان از هشیاری او و همراهی اش با مقتضیات زمان (البته بر اساس اصول و مبانی) و در یک کلمه «روشن فکری»اش نسبت به دیگر بزرگواران زمانه باشد.

2.      امروز پیامکی رسید با این محتوا که «مراجع رایتل رو تحریم کردن! » در وهله ی اول کمی برایم غیرقابل باور بود ، اما وقتی خبر خبرگزاری ها را خواندم و دست خط مبارک چهار مرجع تقلید بزرگوار را دیدم، هزارویک نکته ی با ربط و بی ربط ذهنم را درگیر خودش کرد. از حدس ِ دلیل فقهی ِ صدور این حکم گرفته تا منشأ احتمالی صدور و انتشار آن ، تا تبعاتی که ممکن است این خبر در جامعه داشته باشد و غیره

اما از همه ی اینها که بگذریم، یکی از چیزهایی که برایم یادآوری شد، احکامی بود که زمان مشروطیت توسط مرحوم آخوند خراسانی (رضوان الله علیه) که در نجف مستقر بودند صادر میشد و در تضاد کامل بود با آنچه که مرحوم شیخ فضل الله نوری – که درود و رحمت خدا بر او باد-  درباره ی مشرطیت و لوازم آن موضعگیری میکردند. با اینکه خود آخوند خراسانی ایشان را به عنوان یک مجتهد مسلّم، برای نظارت و مدیریت امور جاری سیاسی-اجتماعی به ایران فرستاده بودند! نکته ی بسیار مهم در این اختلاف نظر هم ، شناخت روشن و از نزدیک ِ مرحوم شیخ فضل الله نوری – که درود و رحمت خدا بر او باد- نسبت به جریانات فکری و مبانی دیدگاه های منورالفکران زمانه بود و خلأ این مؤلفه ، همان چیزی بود که باعث میشد مرحوم آخوند در نجف فتاوای متضاد نظر ایشان داشته باشند.

و باز یاد فتوای تاریخی و الهی ِ تحریم توتون و تنباکو توسط میرزای بزرگ شیرازی (رضوان الله علیه) افتادم که چقدر به موقع و دقیق و هشیارانه صادر شد ؛ و بلایی که بر سر استعمار آورد، تلخی اش برای همیشه در کام و خاطرش ماندگار شد. و ناخودآگاه آن را در ذهنم مقایسه کردم با تبعات تبلیغاتی ایکه این فتوای مراجع بزرگوار میتواند داشته باشد.

3.     حقیقتاً خود را در حدی نمیدانم که بخواهم نسبت به فتوای مرجعی اظهار نظر کنم ؛ اما با این اتفاق بهتر توانستم پی ببرم به اهمیت «دو عنصر زمان و مکان در اجتهاد» که حضرت روح الله – سلام و صلوات بیکران الهی بر او- بسیار بر آن تأکید داشتند.

4.     در این میان حکم مرجع بزرگوار دیگری را دیدم که درباره ی رایتل نظری متفاوت داده بودند. اینجا  و تمام آنچه لازم بود در پاسخ دیدگاه مقابل به آن توجه شود را خلاصه وار بیان کرده بودند. کمی خیالم آسوده شد !

ملااحمدی
۰۱ اسفند ۹۱ ، ۱۵:۵۷
به یاد دارم اوائل که در مراسم های امامزاده علی اکبر چیذر (رزمندگان شمیرانات) شرکت میکردم ، گاهی جمعیت شرکت کننده آنقدر کم بود که حسینیه ی اصلی ِ امامزاده یعنی محل اصلی مراسم تا نیمه هم پُر نمیشد! اما حالا بعد از گذشت سالها خداروشکر با مدیریت و نوکری خوبی که حاج محمود کریمی (که به حق میتوان عنوان پرافتخار «مداح» را برای او برگزید) داشته ، حسینیه که هیچ، دیگر در عادی ترین حالت، حیاط امامزاده هم مملوّ از جمعیت میشود و گاهی هم خیابان و...

این سالهای اخیر اما ، هرساله منتظر یک ابداع در سبک و روش سینه زنی بوده ایم.  واقعا هم این مداح به خوبی توانسته با خلاقیت خوبی که داشته ، ابداعات نو و تازه ای در سبک ها داشته باشد. سبک هایی که از طرفی هم در شأن مجالس اهلبیت علیهم السلام بوده است و هم اینکه آنچنان قابلیت داشته اند که توانسته مخاطب جوان ِ تنوع پسند را با خود همراه کند.

اما امسال ، با ابداعی که داشته اند حقیقتاً توانستند ما را غافلگیر کنند! آنچنان که اولین بار وقتی با آن روبرو شدم، برای لحظاتی فقط بی حرکت ایستادم و بُهت زده شروع کردم اطراف را نظاره کنم! در میانه ی سینه زنی که مداح «واحد» میخواند و این، حلقه ی واسط میان سبک «سنگین» و «شور» است، ناگهان دمّام ( نوعی طبل سنتی ایرانی[1] ) و سنج همراه با مداح شروع میکند به تولید کردن صدایی که شیوه ی عزاداری ِ مردم مناطق جنوبی کشور را برای انسان تداعی میکند. این نوا در کنار همراهیِ هم آهنگی که سینه زن با مداح و دمّامه زن دارد ، و ترکیب همه ی اینها با هم ، طنینی زیبا و هنرمندانه و دلنشین ایجاد میکنند که هم ذکر اباعبدالله علیه السلام و عزاداری ایشان است و هم زیبا و هنرمندانه . نکته ی مهم در اینجا ، همراهی خوبی است که سینه زنانِ عزادار با مداح و دمّامه زن دارند. قبلا با دوستان مزاح میکردم و میگفتم که میتوان این مجلس را بلاتشبیه، یک سمفونی ِ دو سه هزار نفره دانست! ازبس که مستمعین هماهنگی دارد. حالا که دیگر سخنی نمیماند!... گاهی با خودم فکر میکنم میتوان حاصل این مراسم را مصداقی برای «هنر اسلامی» دانست!

اینها همه در جای خود قابل ستایش اند. اما چه بهتر که از منظری دیگر و کمی عمیق تر به این موضوع بنگریم:

ملااحمدی
۱۶ آذر ۹۱ ، ۰۲:۰۱ ۲ نظر
یک ؛ هزار و چهارصد سال قبل

سفره ی افطار پهن شده ؛ مهمان پس از نماز مغرب ، وقتی سفره را میبیند، اشک از دیدگانش جاری میشود:

« برای من در یک طَبـق، دو نان و خورش حاضر نمودی ؟! مگر نمیدانی من متابعت از برادر و پسر عمّ خود رسول خدا میکنم؟! ... بخدا سوگند افطار نخواهم کرد تا از این دو خورش ، یکی را برداری»

و صاحبخانه مجبور میشود از میان دو خورشت یعنی « شیر و نمک» ، اولی را بردارد!! مهمان هم نمک را بهمراه کمی نان جو میخورد.

مهمان ، حاکم ِ جامعه ی اسلامی است!

 

دو ؛ هزار و چهارصد سال بعد

 وزارت فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی ایران» ، بعنوان پرچمدار ترویج ِ «فرهنگ اسلامی» و در راستای اهداف متعالی نظام اسلامی ایران (حیات طیبه) تصمیم میگیرد تا با برگزار کردن یک مراسم گردهم آئی در راستای این هدف متعالی حرکت کند. و برای گردهم آوردن ، چه کسانی بهتر از فعالان ارزشی فضای مجازی که با تقویت و نیرو دادن به آنها بتوان این فرهنگ غنی را گسترش داد و ضمنا ، جریان سازی ِ خبری قابل قبولی هم داشته باشد؟!

هنوز سه روز از سال روز ِ آن سفره ی افطار دو خورشت ِ هزاروچهارصد سال قبل نگذشته؛ سفره ی افطار پهن شده است و دوازده نوع غذا بهمراه خورشت، بر سر سفره قرار دارد تا هرکس هراندازه که میل دارد، تمایل فرماید!... زرشک پلو مرغ ؛ باقالی پلو با گوشت ؛ چلوکباب ؛ جوجه کباب ؛ ماهی ؛ قیمه ؛ فسنجون ؛ کوفته ؛ حلیم بادمجون ؛ دلمه فلفل ؛ ماکارونی؛ آش رشته و البته به همراه چند مدل دِسر ساده مثل سالاد کاهو ؛ سالاد ماکارونی ؛ سالاد کلم؛ ماست و ...!!


سه ؛ هزار و چهارصد سال قبل

سفره ی شام پهن شده است و صاحب مجلس که از سرمایه داران بزرگ منطقه هستند، استاندار را دعوت کرده است. جامعه ی اسلامی است و دعوت کننده ، متدین و اهل دین. پس استاندار دعوت را قبول میکند. خبر که به حاکم جامعه ی اسلامی میرسد، پیغام میدهد:

«به من گزارش دادند که مردی از سرمایه داران بصره ، تو را به میهمانی خویش فراخواند و تو به سرعت به سوی آن شتافتی؛ خوردنی های رنگارنگ برای تو آوردند و کاسه های پر از غذای پی در پی جلوی تو نهادند. گمان نمیکردم مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمدانشان  بر سر سفره دعوت شده اند؛ اندیشه کن در کجایی و بر سر کدامین سفره میخوری! پس آن غذائی را که حلال و حرام بودنش را نمیدانی دور بیفکن و آنچه را به پاکیزگی و حلال بودنش یقین داری مصرف کن.»

 

چهار؛ هزار و چهارصد سال بعد

جلسه تا شب ادامه پیدا میکند و صاحب خانه از مهمان دعوت میکند که برای شام بماند. مهمان هم با اشتیاق قبول میکند. سفره ی شام پهن میشود ؛ نان و پنیر بهمراه چای ، تمام خورشت ِ این سفره  است...

صاحب خانه، حاکم جامعه ی اسلامی است و مهمان، فرمانده ی بلندپایه ی نظامی!

 

پ . ن 1 : مخاطب اصلی این نوشتار ، مسئولین ِ وزارت ِ  ارشاد ِ به حساب اسلامی هستند که مثلا میخواهند فرهنگ اسلامی را ترویج کنند!! که اگر قرار باشد اینگونه فرهنگ را ترویج کنند، همان بهتر که نکنند! یعنی زحمت بکشند فقط زحمتی نکشند!... همچنین دیگر دولتمردان ِ دولت اسلامی ِ امروز و فردا ...

 

پ . ن 2 :  شخصا اذعان میکنم که اگر بودم، معلوم نبود چگونه رفتار میکردم، آیا اعتراضی میکردم یا خیر؟! اما به عنوان یک توقع ایده آل و آرمانگرایانه، آنچه که از شیعیان مولا انتظار میرفت ، این بود که لااقل اعتراضی به این سفره میکردند...

ملااحمدی
۲۴ مرداد ۹۱ ، ۰۳:۳۹ ۱ نظر

برده داری ، از مسائلی است که همیشه وجدان آدمی را به درد آورده .دو اصل «آزادی» و «کرامت انسانی» که از اساسی ترین حقوق اولیه ی هر انسانی است، در همان  وهله ی اول ِ برخورد با این مسأله ، متعارض با این رسم دیرینه ی بشری مینماید.

اما آنچه که انسان را به شگفت وامیدارد ، اینست که این حکم (جواز برده داری) که قبل از اسلام رواج داشته، توسط اسلام هم إمضاء شده. ( همچون بسیاری از احکام دیگر که توسط اسلام تایید شد و فقط حدود و ثغورش تغییر کرد. مثل اصل معامله و بیع و خیارات و ...)  و این درحالیست که ما مدعی هستیم هیچ تفکری به اندازه ی اسلام نتوانسته اصول کرامت و آزادی انسان را آنگونه که باید، مورد اهتمام قرار دهد. و معتقدیم نگاه اسلام به انسان، یک نگاه متعالی است.

حال مسأله ایکه مطرح میشود اینست که درباره ی احکام برده داری در اسلام چه میتوان گفت؟ ابتدا لازم میدانم عرض کنم که تمام آنچه در این نوشتار میآید، با رویکرد ِ درون دینی است. بدین معنا که ما با فرض پذیرش تمام مبانی فکری ِ اسلام و تشیع به بحث از این موضوع میپردازیم. دلیل آن هم روشن است. زیرا ما درباره ی دیدگاه اسلام و رویکرد آن به این موضوع سخن میگوییم و لذا چاره ای نداریم جزاینکه در پارادایم و چهارچوب همین تفکر پژوهش کنیم تا بتوانیم بخوبی نگاهش به این موضوع را بفهمیم.

بنابراین در ابتدای سخن ، مسأله ی برده داری را از دیدگاه های گوناگونی که در چهارچوب اندیشه ی دینی میگنجند بررسی میکنیم و  سپس با تبیین دیدگاه صحیح که مبتنی بر آیات و روایات است، بسراغ فهم چرائی این حکم در اسلام میرویم تا درحدی که عقل سلیم اجازه میدهد، بر حکمت وجود این حکم و همچنین چالش های مربوط به این موضوع واقف شویم.

یک مسلمان در برخور با این موضوع ، دوگونه رفتار میتواند داشته باشد: یا به کلی از اساس تایید این حکم توسط اسلام را بدلیل غیراخلاقی بودن انکار خواهدکرد و یا اینکه وجود آن در اسلام را تایید میکند و بمعنای اخلاقی بودنش میداند. و این حالت دوم، خودش دو فرض دارد: یا وجود این حکم مختص آن زمان میداند و ادامه این حکم تا امروز را نفی میکند و یا اینکه معتقد میشود این حکم از همان ابتدا ثابت بوده و بهمان صورت تا امروز ادامه دارد. پس در این باره سه نوع رویکرد میتوان داشت: .....



ملااحمدی
۲۲ تیر ۹۱ ، ۱۷:۳۲ ۱ نظر

فیلم سینمائی «زندگی خصوصی» در کنار تمام نقائص و مشکلاتی که داشت، بخوبی توانست طرز فکر و سیر تحول یک روشنفکرِ حزب الهی را به تصویر بکشد. البته مسلماً عقد موقت و متعه، هیچ ربطی به این مسأله ندارد. بلکه مقصود نویسنده در این مقام، دیدگاه های نظری ایست که چنین شخصی با گذشت زمان تحت تأثیر عواملی دچار آنها میشود.

یکی از ویژگی های مهم این طرزفکر (منورالفکری ِ حزب الهی)  اینست که همیشه «زمان حال» را یک ملاک برای دینداری میداند! درحالیکه دوست دارد دین داشته باشد (که انگیزه ی این دینداری هرچیزی میتواند باشد!...) درهمین حالت میخواهد به خیال خویش از زمانه عقب نیفتد و از مقتضیات زندگی امروزی نیز برخوردار باشد. صاحبان این اندیشه، فقط کسانی نیستند که با دینداری مخالف اند! بلکه هرآنکس نوعی تعارض بین دین و دنیا مشاهده کرده (که ناشی از مغالطه ای ناخودآگاه است) خودش را قانع میکند که رفتارهای دینی اش را با خواست ِ زمانه تطبیق دهد و به قول معروف : هم خر را میخواهد و هم خرما را...!


ملااحمدی
۱۶ فروردين ۹۱ ، ۱۱:۱۸

حکایت ، حکایت آزادی است!...

حکایت آزادی بیان که وقتی نباشد ، آزادی اندیشه هم نخواهدبود!...

حکایت، حکایت ِ مقایسه ی ایران اسلامی با حکومت های فعلی در سراسر جهان نیست ؛ که اگر باشد، هیچیک از آنها به پای ایران اسلامیمان هم نمیرسند... در آزادی روح و اندیشه و شرافت و ...

حکایت ، حکایت جامعه ای است که کم کم دارد مرکزیت تمدن بزرگ اسلامی را به عهده میگیرد!... حکایت مسؤولیت بزرگیست که این جامعه و این کشور برگردنش هست. حکایت آن چیزیست که شایسته ی ایران اسلامی است.

حکایت آزادی ، نه آن آزادی ایکه روشنفکران دین گریز غربی قرن ها سنگش را بر سینه زدند و حالا پس از آنهمه ، جز حیوانیت در عرصه ی فردی و اجتماعی، و جز خفقان و سانسوریسم حرفه ای در عرصه ی سیاسی و رسانه ای هیچ چیز برایشان نمانده!... حکایت لیبرالیسم نیست، که جز حیوانیت ، هیچ در پس ندارد!...

حکایت مدینه ی فاضله ی نبوی است. آن مدینه فاضله ای که در قرآن حکیم، شد یک جامعه ی مثال زدنی! همان مدینه ایکه...


ملااحمدی
۱۸ اسفند ۹۰ ، ۱۶:۱۶ ۴ نظر