افطار ِ هزار و چهارصد ساله!...
سفره ی افطار پهن شده ؛ مهمان پس از نماز مغرب ، وقتی سفره را میبیند، اشک از دیدگانش جاری میشود:
« برای من در یک طَبـق، دو نان و خورش حاضر نمودی ؟! مگر نمیدانی من متابعت از برادر و پسر عمّ خود رسول خدا میکنم؟! ... بخدا سوگند افطار نخواهم کرد تا از این دو خورش ، یکی را برداری»
و صاحبخانه مجبور میشود از میان دو خورشت یعنی « شیر و نمک» ، اولی را بردارد!! مهمان هم نمک را بهمراه کمی نان جو میخورد.
مهمان ، حاکم ِ جامعه ی اسلامی است!
دو ؛ هزار و چهارصد سال بعد
وزارت فرهنگ و ارشاد جمهوری اسلامی ایران» ، بعنوان پرچمدار ترویج ِ «فرهنگ اسلامی» و در راستای اهداف متعالی نظام اسلامی ایران (حیات طیبه) تصمیم میگیرد تا با برگزار کردن یک مراسم گردهم آئی در راستای این هدف متعالی حرکت کند. و برای گردهم آوردن ، چه کسانی بهتر از فعالان ارزشی فضای مجازی که با تقویت و نیرو دادن به آنها بتوان این فرهنگ غنی را گسترش داد و ضمنا ، جریان سازی ِ خبری قابل قبولی هم داشته باشد؟!
هنوز سه روز از سال روز ِ آن سفره ی افطار دو خورشت ِ هزاروچهارصد سال قبل نگذشته؛ سفره ی افطار پهن شده است و دوازده نوع غذا بهمراه خورشت، بر سر سفره قرار دارد تا هرکس هراندازه که میل دارد، تمایل فرماید!... زرشک پلو مرغ ؛ باقالی پلو با گوشت ؛ چلوکباب ؛ جوجه کباب ؛ ماهی ؛ قیمه ؛ فسنجون ؛ کوفته ؛ حلیم بادمجون ؛ دلمه فلفل ؛ ماکارونی؛ آش رشته و البته به همراه چند مدل دِسر ساده مثل سالاد کاهو ؛ سالاد ماکارونی ؛ سالاد کلم؛ ماست و ...!!
سه ؛ هزار و چهارصد سال قبل
سفره ی شام پهن شده است و صاحب مجلس که از سرمایه داران بزرگ منطقه هستند، استاندار را دعوت کرده است. جامعه ی اسلامی است و دعوت کننده ، متدین و اهل دین. پس استاندار دعوت را قبول میکند. خبر که به حاکم جامعه ی اسلامی میرسد، پیغام میدهد:
«به من گزارش دادند که مردی از سرمایه داران بصره ، تو را به میهمانی خویش فراخواند و تو به سرعت به سوی آن شتافتی؛ خوردنی های رنگارنگ برای تو آوردند و کاسه های پر از غذای پی در پی جلوی تو نهادند. گمان نمیکردم مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان با ستم محروم شده و ثروتمدانشان بر سر سفره دعوت شده اند؛ اندیشه کن در کجایی و بر سر کدامین سفره میخوری! پس آن غذائی را که حلال و حرام بودنش را نمیدانی دور بیفکن و آنچه را به پاکیزگی و حلال بودنش یقین داری مصرف کن.»
چهار؛ هزار و چهارصد سال بعد
جلسه تا شب ادامه پیدا میکند و صاحب خانه از مهمان دعوت میکند که برای شام بماند. مهمان هم با اشتیاق قبول میکند. سفره ی شام پهن میشود ؛ نان و پنیر بهمراه چای ، تمام خورشت ِ این سفره است...
صاحب خانه، حاکم جامعه ی اسلامی است و مهمان، فرمانده ی بلندپایه ی نظامی!
پ . ن 1 : مخاطب اصلی این نوشتار ، مسئولین ِ وزارت ِ ارشاد ِ به حساب اسلامی هستند که مثلا میخواهند فرهنگ اسلامی را ترویج کنند!! که اگر قرار باشد اینگونه فرهنگ را ترویج کنند، همان بهتر که نکنند! یعنی زحمت بکشند فقط زحمتی نکشند!... همچنین دیگر دولتمردان ِ دولت اسلامی ِ امروز و فردا ...
پ . ن 2 : شخصا اذعان میکنم که اگر بودم، معلوم نبود چگونه رفتار میکردم، آیا اعتراضی میکردم یا خیر؟! اما به عنوان یک توقع ایده آل و آرمانگرایانه، آنچه که از شیعیان مولا انتظار میرفت ، این بود که لااقل اعتراضی به این سفره میکردند...
امیدوارم در امتحانهایم خوب از آب دربیاییم
ان شاالله