یکی از دوستان بزرگواری که از این وبلاگ دیدن کرد، با ملاحظه ی موضوع غالب مطالب که حول مسائل جاری سیاسی بود، برآشفت!
وی که از قضا به موسوی رأی داده بود و اتفاقاً از خانواده ی «هنرمندان» هم هست، بخاطر روحیه ی لطیفِ هنرمندی ای که داشت(به قول رهبری) ، حوادث چندماهه ی اخیر برایش بس گران تمام شده بود.
پیغام داده بود «خودت را اذیت نکن، دعوای بیهوده ی ما هیچ مشکلی را حل نمیکند. ما هرچه در این پایین بر سرو کله ی خود بکوبیم، سودش را کسانی دیگر میبرند و پولها و قدرت را آن بالا بین خود تقسیم میکنند.» او از دروغ های بسیار مدعیان صداقت و قانون گریزی های مکرّر مدعیان قانون مداری به ستوه آمده بود، این همه برایش غیر قابل تحمل بود و «سیاست بازی» را با «سیاست مداری» اشتباه گرفته بود. فرمایش کرد: «سیاست پدر و مادر ندارد؛ ممکن است در کمال ناباوری ناگهان ببینی ورق برگشته و همه چیز تغییر کرده و تو، چنته ات خالی شده» . از باب خیرخواهی و در کمال صداقت پیشنهاد کرد:«وقت با ارزش خودت را بیهوده بر سر این مسائل هدر مده و عمرَت را صرف این مسائل بی فایده مکن.»