1
آمار فراوانی مدرک داوطلبین انتخابات مجلس شورای اسلامی که
منتشر شد، با نگاه یک تحصیل کرده ی حوزه علمیه، آمار کسانیکه با مدرک حوزوی اقدام
به ثبت نام کرده بودند توجهم را جلب کرد: «6 درصد»
وظیفۀ مجلس، قانونگذاری است و این یعنی کسانی که به کرسی
هایش تکیه میزنند، باید دارای سطح مطلوبی از اطلاعات و قدرت تحلیل برای قانونگذاری
باشند. قانونگذاری برای هرآنچه که مربوط به امور جاری و راهبردی کشور است. از آن
دسته قوانینی که به امور فنی و مهندسی و تکنولوژیک مربوط میشود که بگذریم، حداقل
50 درصد قوانینی که مجلس شورای اسلامی با آنها سروکار دارد، از سنخ مسائلی هستند
که علوم انسانی با آنها سروکار دارند.
2
مسلّماً یکی از ارکان اسلامیت نظام، قوانین کشور است که
مسیر حرکت نظام را تعیین میکنند. بنابراین آنچه لحاظ کردنش در وضع قوانین لازم
است، اسلامی بودن قانون است. اسلامی بودن دو معنا دارد: یک وقت میگوییم «این قانون
در تضاد با آموزه های اسلام نیست.» اما یک وقت میگوییم «این قانون برآمده از
منظومه فکری اسلام است.» تفاوت این دو گزاره، خود به اندازه یک مقالۀ پژوهشی سخن
دارد. اما در مثال، چیزی است شبیه تفاوت کیفیت آب شُرب لولهکشی ِ درون شهری (که
پس از کلی تصفیه و اضافه کردن کلر و... بازآوری میشود) با آب ِ زلال ِ برآمده از
چشمه ای از دلِ کوه ِ سبلان است. که یکی فقط گذران زندگی است و تأمین نیازهای
ضروری و حداقلی زندگی ، و دیگری علاوه بر نیازهای ضروری، هرآنچه از املاح معدنی که
لازم است را برای بدن تأمین میکند. پس از گذشت حدود چهاردهه از انقلاب اسلامی،
هرآنچه از قوانین در مجلس شورای اسلامی تصویب میشود، غالباً (اگر نگوییم همه) از
سنخ آن قوانینی هستند که «در تضادّ با آموزه های اسلام نیستند» یعنی تا امروز
معمولاً کار مجلس شورای اسلامی ما ، بیشتر شبیه «أکل میته» بوده است!... درحالیکه
آنچه برای جامعه سازی و حرکت به سمت تمدن اسلامی نیاز داریم، قوانینی هستند که
«برآمده از منظومه فکری اسلام» باشند.
3
کسی میتواند قوانین برآمده از منظومه فکری اسلام را وضع کند
که ابتدا منظومه فکری اسلام را خوب شناخته باشد. و این یعنی شناختی جامع، کامل و
همهجانبه نسبت به اسلام. و این یعنی تقریباً در حد «اجتهاد» نسبت به دین شناخت
پیدا کرده باشد. نتیجۀ منطقی این سخن آنست که ما در شرایط ایدهآل نیازمند این
هستیم که تعداد قابل توجهی «مجتهد» به مجلس راه پیدا کنند.
تا زمانیکه تعداد قابل توجهی از تحصیلکرده های سطح عالی
حوزه به مجلس شورای اسلامی راه پیدا نکرده باشند، بستر لازم برای انتقال معضلات،
مسأله ها و مشکلات کشور به متن حوزه های علمیه فراهم نمیشود و تا زمانیکه این
اتفاق نیفتد، هیچگاه در متن حوزه های علمیه انگیزه لازم برای ورود به حوزه های
جدید مطالعاتی پیدا نمیشود.
4
این عدد بسیار کم ِ داوطلبین ورود به مجلس، میتواند نشان از
در عمل سکولار بودن ِ تحصیلکرده های حوزه های علمیه باشد، میتواند نشان از دغدغه
نداشتن اساتید و بزرگان حوزوی نسبت به مسائل جاری کشور باشد (که باعث میشود نسبت
به ترغیب شاگردانشان به ورود در این عرصه ها کوتاهی کنند)، میتواند نشان از این
باشد که مشکلات و معضلات جاری قانونی ِ کشور آنگونه که باید به متن حوزه راه پیدا
نکرده و اندیشمندان حوزوی را به چالش نکشیده است، میتواند نشان از آن باشد که
اعتماد به نفس لازم برای ورود به این عرصه ها در میان حوزویان ایجاد نشده باشد،
میتواند نشان از این باشد اساساً نیاز ورود به این عرصه در میان حوزویان مطرح نشده
است؛ و میتواند نشان از آن باشد که در بدترین احتمال (و البته کمی واقعبینانه)
اصلاً ورود به این عرصه برای عموم حوزویان چندان صورت خوب و مطلوبی نداشته باشد و
بعضاً از ترس فضای عمومی حاکم، چنین جرأتی پیدا نکنند!... همچنین میتواند محصول
مجموعه ای از این دلایل باشد.
هرچه که باشد، لازم
است از طرف عموم دلسپردگان به نظام اسلامی و همچنین در سطح کلان از جانب مسؤولان
و متنفّذان کشور، این موضوع به طور جدی به عنوان یک «مطالبۀ جدی» برای عموم حوزویان
و تصمیمسازان و تصمیمگیران برنامه های حوزوی مطرح شود.