فلسفه و فلسفه ستیزان
نکته ی مهمی که خیلی مورد غفلت واقع شده است، اینست که درک ِ قسمتی از مسائل حکمت متعالیه برای کثیری از مشتغلین به علوم و معارف، از سخت ترین کارها است و از این هم مشکل تر، فهم آیات و روایات وارده در اصول عقائد و معارف است؛ که اوحدیّ [1] از مردم در هر عصری از اعصار توفیق فهم معارف حقه را می یابند. و کسانی که تسلط تامّ به مباحث مهمه ی الهیات ندارند و پیچیدگی های مبانی اعتقادی برای آنها حلّ نشده است، به کلی از ادراک لطائف و رموز کلمات وارده از مشکات[2] نبوّت و ولایت محروم و چه بسا تمامی آیات و روایات مأثوره[3] در عقاید را متشابه[4] پندارند.
اصولا بررسی ِ این مسأله که «مبانی فلسفه و سخنان نوشته شده در کتب حِکمی (فلسفی) مثل سخنان خواجه نصیرالدین طوسی و میرداماد و صدرالمتألهین رضوان الله علیهم که مشغولیت اصلیشان غواصی در معارف قرآن و بیانات أئمه اطهار علیهم السلام بوده است، آیا موافق کتاب و سنت هست یا نیست؟» حقّ کسی می باشد که هم در فهم مبانی اعتقادیه ی وارده از طریق نبوّت و رسالت راسخ و محقق شده باشد و هم اینکه مسلط بر مسائل علوم عقلیه شده باشد و بر این علوم احاطه ی کامل داشته باشد و بداند که در اصول عقائد فقط نصوص کتاب مجید و روایات متواتره و ادله و براهین عقلیه حجّت[5] است. بنابراین دیدن چند مسأله فلسفی بدون ارشاد استاد فنّ ، برای ورود در این میدان و این وادی، کافی نیست. به همین دلیل در نوشته های اشخاص غیروارد، گفته هایی به حکمای اسلامی نسبت داده شده است که هیچ فیلسوفی به آن معتقد نیست و چه بسا به اشخاص متقی و رویگردان از دنیا نسبت زندیق شدن و کفر و رویگردانی از طریقه ی کتاب و سنت داده اند! درحالیکه این نسبت غلط و بی جا و صرف تهمت است.
بلکه می توان گفت ورود این قبیل اشخاص در مسائل پیچیده ی اعتقادی عقلاً و شرعاً ممنوع بوده و مداخله ی غیروارد در این قبیل از مسائل سختِ مربوط به امور اعتقادیه، رویگردانی از طریقه ی اهلبیت علیهم السلام است. [6]
کتاب «هستی از نظر فلسفه و عرفان»
نوشته فیلسوف بزرگ عصر سیدجلال الدین آشتیانی رضوان الله علیه
[1] به زبان محاوره ای امروز یعنی «تک و توک»
[2] چراغ فروزان – اشاره به آیه شریفه نور (آیه 33 سوره مبارکه نور)
[3] مأثور: آنچه امامان معصوم علیهم السلام برای ما به یادگار گذاشته اند.
[4] متشابه در مقابل محکم. خداوند حکیم درباره قرآن کریم میفرماید (ترجمه به مضمون) «برخی آیات قرآن از محکمات اند که اینها «امّ الکتاب» اند (و باید آیات دیگر را برای فهم دقیق و صحیح به اینها ارجاع داد) و بعضی دیگر از آیات قرآن از متشابهات اند (که مضمون شان ممکن است انسان را به اشتباه بیندازد و اینها را باید به محکمات ارجاع داد) آنانکه در قلب شان مریضی و انحراف (زیغ) است، این آیات متشابه را دستمایه قرار میدهند و از اینها تبعیت می کنند تا فتنه ایجاد کنند ...» (آیه 7 سوره مبارکه آل عمران)
[5] دلیل مورد قبول ِ خداوند متعالی
[6] چرا که بسیاری از مواقع ائمه معصوم علیهم السلام برای برخی از شاگردانشان مسائل معرفتی خاصی را بیان می کردند و به آنها امر می فرمودند که این سخنان را به عنوان «اسرار اهلبیت» در سینه شان حفظ کنند و برای هیچکس بازگو نکنند. وگرنه رحمت خدا از ایشان دور می شود. از سوی دیگر بسیاری اوقات طیف دیگری از شاگردانشان را از ورود به برخی موضوعات اعتقادی پیچیده منع فرموده و به ایشان امر میکردند که تفکر و سخن گفتن در این موضوع را به اهلش واگذار کنند. با گردش در میان روایات، بسیاری از نمونه های این دو نوع برخورد حضرات معصومین یافت می شود. دلیل این تفاوت رفتار امامان نسبت به شاگردانشان این بود که برخی را از نظر ظرفیت عقلی و ایمانی در درجه ای میافتند که لازم بود ارتقاء معرفتی پیدا کنند و از دیگر سو برخی دیگر را به لحاظ محدودیت توان عقلی شان، از ورود و تأمل در برخی مسائل منع می فرمودند.