عشق و انسانیت
۱۶ ارديبهشت ۹۳ ۰۷ ۵۱
سخنوری حکیم از "عشق" سخن می گفت و حکایت شور و عطش و اشتیاق و مهنت و وصل و...
مردی خر گم کرده که از آن مجلس گذر میکرد، جمع را غنیمت شمرد و سراغ خر را از حکیم گرفت!
حکیم سخن ادامه داد و رو به جمع گفت: «آیا در این جمع هست کسی که طعم محبت و درد عشق نچشیده باشد؟!»
ساده لوحی با افتخار گفت «منم که هیچ گاه به دام این صیاد در نیفتاده ام...»
حکیم رو کرد به مرد ِ خر گم کرده و گفت
اینجاست، افسارت را بیاور!
(برگفته از مثنوی لیلی و مجنون - عبدالرحمان جامی)